About Mono!
Friends
 
Reviews/Useful For Guitarists
Archive

  Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

 

 

 

Friday, January 30, 2004
 
هیچ تا به حال دقت کردین فاصله بین اواخر سال 1988 تا اوایل سال 1990 چه آلبومهایی به بازار اومدن؟
Megadeth - Rust in Peace
Metallica - ...And Justice For All
Iron Maiden - The Seventh Son of the Seventh Son
Judas Priest - Painkiller
Pantera - Cowboys From Hell
Slayer - Seasons in the Abyss
Pink Floyd - A Momentary Lapse of Reason

و چیزهایی دیگه ای که شاید من الان به ذهنم نیاد.الان چندین ساله که حتی یه نمونه نزدیک به این کارها هم به زور پیدا میشه چه برسه به چندتا...این هم یکی دیگه از اون دلیلهاییه که من فکر میکنم موزیک خوب مرده و کسی بخواد چیز درست حسابی گوش بده باید بچسبه به همون کارهای دهه 70 و 80
تا بعد...

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 28, 2004
 
میدونستید اون صدایی که وسطهای Verseهای آهنگ wherever I May Roam میاد و یه حالت BANG داره (ابتدای ریف اصلی آهنگ) صدای گیتار بیس دوازده سیمه؟!(: خب اگه نمیدونستید هم الان فهمیدین((: Cool isn't it
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 



یکی از خدایان گیتار فقیدی که اتفاقا توی دو تا پست هم بهش اشاره کردم Randy Rhoads بوده. وی با نام کامل Randall William Rhoads در سال 1956 و در سانتامونیکای کالیفرنیا متولد شد.اولین درسهای گیتارش رو روی یه گیتار اکوستیک گیبسون قدیمی از مادرش که استاد موسیقی بود گرفت. با بالا رفتن سنش به موسیقی راک علاقه مند شد و تمرینهاش رو روی گیتار الکتریک ادامه داد. برای یک سال پیش Scott Shelley آموزش دید و در 14 سالگی اولین گروهش رو با نام Violet Fox راه اندازی کرد. به مدت 5 ماه در این گروه مشغول بود و در سال 1976 گروه Quiet Riot رو تاسیس کرد. Rhoads در این گروه دوران پربار و موفقیت آمیزی داشت و اجراهای زیادی در کلوپها و بارها داشتن که منجر به امضای قراردادی با شرکت ضبط CBS/Sony شد. گروه به همراه Rhoads دو آلبوم در ژاپن منتشر کرد که با اینکه این دو آلبوم مورد علاقه رسانه ها قرار گرفتن ولی در امریکا به بازار نیومدن.
در 1979 به پیشنهاد یکی از دوستانش در تست نوازندگی که Ozzy Osbourne (خواننده گروه Black Sabbath که تصمیم به تاسیس گروه مستقل خودش رو داشت) شرکت کرد و با اینکه امیدی هم به خودش نداشت و همچنین از کار در گروه خودش هم راضی بود اما در کمال ناباوری از طرف Ozzy انتخاب شد و در 22 سالگی به عنوان لیدگیتاریست وی انتخاب شد.
در نوامبر 1979 به انگلستان رفت و به همراه Ozzy آلبوم Blizzard of Ozz نوشته و ضبط شد. این آلبوم در مدت یک ماه ضبط شد و پس از اون در 1980 Rhoads به کالیفرنیا برگشت تا برای آخرین بار با گروه سابقش Quiet Riot اجرایی داشته باشه.
پس از این اجرا مجددا به انگلستان برگشت و رسما به Ozzy ملحق شد. آلبوم Blizzard of Ozz در جدول بریتانیا به رتبه هفتم رسید و گروه توری به مدت 3 ماه برگذار کرد.
این تور آلبوم رو در 100 روز به Gold بودن رسوند.هرچند که در شهرهای کوچکتر فروش کمتری داشت.
در 1981 مجددا به استودیو وارد شدن و آلبوم Diary of Madman ضبط شد.البته تور این آلبوم بعد از 3 اجرا از طرف Ozzy لغو شد . (ظاهرا به علت پاره ای مشکلات!) Randy در تور امریکا که با موفقیت زیادی هم همراه بود جایزه مجله Guitar Player به عنوان بهترین استعداد نو رو دریافت کرد.
18 مارس 1982 آخرین اجرای رسمی Randy Rhoads به همراه Ozzy بود. بعد از این اجرا و در مسیر رفتن به اورلاندو-فلوریدا اعضای گروه و تیم همراه به علت کمبود جا در اتوبوسها از یک هواپیمای کوچک برای بعضی نفرات استفاده کردن که Randy هم سوار این هواپیما شد و بر اثر ارتفاع کمی که خلبان داشت (خلبانی که بعدها معلوم شد پروانه پروازش معتبر نبوده) هواپیما به یکی از اتوبوسهای تور برخورد کرد و با این برخورد منحرف شده و بعد به یه درخت خورد و درنهایت در یک گاراژ به زمین خورد!! در اثر این برخورد و آتشسوزی ایجاد شده Randy Rhoads کشته شد. ):
ای بابا...شانسه دیگه! اونی که با Overdose نمیمیره اتوبوس سوار بشه هم اتوبوس میره روی یخ و دست انداز و چپ میکنه میشه وضع کلیف برتون . اتوبوس سوار نشی و هواپیما سوار شی هم میشی مثل Randy Rhoads . آقا اگه دیدین استعدادهاتون داره شکوفا میشه اصلا تور ندین((: بشینید فقط آلبوم رکورد کنید.گور بابای اجرای زنده!
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, January 26, 2004
 
روز اولی که این وبلاگ شروع به کار کرد (که البته چیز زیادی هم ازش نگذشته) گفتم اکثر مطالب این وبلاگ در حول و حوش موسیقی راک میگذره . حالا این صحبت الان هم یکی از اون موارد اقلیت در کنار اکثریته که یه تنوعی هم بده و جو زیادی موزیک زده نشه... موضوع از این قراره که امروز یه سری بحث بود با چند تا از دوستان.مثل اکثر مواقع از موزیک و این چیزا شروع شد و بعد از توافق سر بحثهای موسیقی و برای ایجاد تنوع صحبت رسید به دوستیهای دخترها و پسرها و با هم به نتایج جالبی رسیدیم. برای همین گفتم برای اینکه یه تنوعی هم باشه و کل بلاگ نشه موزیک ، این موضوع رو هم اینجا منعکس کنم چون به نظر خودم بحث جالبیه . کل موضوع رو به صورت یک سوال مطرح میکنم
یه عده ممکنه موافق ازدواج باشن یه عده هم مخالف (من خودم جزو مخالفهام) ولی اگه فرض کنید یک روزی قراره ازدواج کنید ، نظرتون در مورد روابط جنسی پارتنرتون یا همسر آیندتون قبل از اینکه با شما آشنا شده باشه چیه؟ و همینطور در مورد خودتون. اگه چهار حالت ممکن زیر رو در نظر بگیریم
1- در هر صورت مخالفم . نه به خودم و نه به پارتنرم این اجازه رو نمیدم.
2- خودم مایلم رابطه جنسی داشته باشم . ولی طرف مقابلم این حق رو نداره.
3- نه خودم نمیخوام داشته باشم.ولی اگه اون داشت عیب نداره
4- چه برای خودم و چه برای اون مشکلی نمیبینم.
این صحبت با دو تا از دوستان که البته جفتشون Male بودن مطرح بود و یکیشون طرفدار اولین گزینه بود و من و دوست دوم طرفدار گزینه 4 . البته به شخصه معتقدم اکثر پسرها و مردای کشورمون سمت گزینه 2 هستن . گزینه 3 هم که فکر نکنم توی مذکرها پیدا بشه. درهرصورت برای دوستم که مورد اول رو قبول داره هم احترام زیادی قائلم . چون دست کم رعایت عدالت رو کرده و میتونه به راحتی یه همفکر خودش رو پیدا کنه.اما نظر شما در این مورد چیه؟ آیا این مساله رو توی زندگیتون با اون شخص (حالا چه همسر باشه - چه معشوقتون باشه - یا هر چیزی) موثر میدونید؟ یا نه براتون اهمیت نداره؟ یا اینکه حتی مثل همون دوست همفکرم معتقدید که "اصلا اگه رابطه جنسی نداشته باشه قبل از ازدواج طرفش هم نمیرم." شما چطوری فکر میکنید؟ یا شاید مثل دوست اول من که مخالف بود این استدلال رو داشته باشید که آزادی جنسی قبل از ازدواج میتونه بی بند و باری رو نتیجه بده (چیزی که من به شخصه صددرصد مخالفم باهاش) در هرصورت منتظر نظراتتون هستم.به نظر من آشنایی با نظرات و سلیقه های مختلف و استدلالهاش میتونه خیلی جالب باشه.هر نظری تا زمانی که صاحب نظر سعی نکنه اون رو به دیگران به زور تحمیل کنه قابل احترامه. اینطور نیست؟ به نظر من این موضوع اولین شرط برای داشتن یه جامعه آزاد و پیشرفته است.منتظر نظراتتون هستم.
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 
سلام...
هیچ تا به حال دقت کردید توی این چند دهه ظهور موسیقی راک چند تا از بزرگان این سبک رو از دست دادیم ؟ علت حالا چه مرگ باشه چه موارد دیگه ... یه نگاه به این لیست بندازید...
جیمی هندریکس
جیم موریسون
جنیس چاپلین
چاک شلداینر
کلیف برتون
استیو ری واگن
ریچی بلکمور
فرانک زاپا
فردی مرکوری
جیسون بکر
کرت کوبین
...
و شاید خیلیا که من یادم نمیاد یا نمیشناسم . اگه دست شما بود و میگفتن یکی دو تا از اینها رو میتونید زنده کنید کدوما رو انتخاب میکردین؟ اگه به من بود که...با اینکه تصمیم گیری یه کم سخته به احتمال زیاد Cliff Burton و Randy Rhoads . شاید هم سلامتی دوباره Jason Becker رو پس میگرفتم . از صدای Freddie mercury هم که نمیشه گذشت . Chuck هم که با اینکه 100% باهاش حال نمیکنم ولی به عنوان یه آدم خدا قبولش دارم...(همه رو که انتخاب کردی بابا جون!!) ولی جدا از شوخی انتخاب یک نفر واقعا سخته.فکر کنم تنها کسی که برام خیالی نداشت مرده و زنده بودنش کوبین باشه . شاید اگه این رو میدادن دست من اصلا چند سال زودتر میکشتمش!!! ((: (از تمام طرفدارای نیروانا معذرت میخوام((: هرکس نظری داره دیگه) نظر شما چیه؟(:
تا بعد
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, January 24, 2004
 



سلام دوباره ... خب برای اینکه این دو سه روزه دیگه زیادی تک بعدی شده بودیم و همش داشتیم به یه موضوع میرسیدیم آپدیت امروز رو اختصاص میدم به یکی از سبکهای قدیمیتر و به اصطلاح Vintage و اصیل موسیقی . و معرفی یکی از اساتید بلامنازع سبک بلوز - اریک کلاپتون . من به شخصه معتقدم اریک کلاپتون اگه جزو بهترین نوازنده های بلوز هم نباشه (چون فکر میکنم بیشتر نوازنده های خوب این سبک گمنامتر از این هستن که ما بشناسیمشون) ولی درکنار غولهایی مثل BB king - Gary Moore و چند تای دیگه یکی از محبوبترینهای این سبکه . به هر صورت . اریک کلاپتون متولد 1945 در کشور انگلستانه . در 17 سالگی موفق به تهیه اولین گیتار الکتریک زندگیش شده و از همون ابتدا هم علاقه اش به سبکهای R&B و Blues در او بوجود اومده .
کلاپتون در جوانی به کالج هنری کینگستون رفت ولی یه جورایی از اونجا اخراج شد و در نتیجه به کار در یک کارگاه و درکنارش تمرین گیتار مشغول شد. در ابتدا به یه گروه R&B محلی با نام The Roosters ملحق شد . ولی در نهایت این گروه را به همراه یکی از اعضاش به نام Tom McGuinness ترک کرد و به گروه Casey Jones and the Engineers پیوست . و بعد از مدتی (در واقع 1963) این گروه رو هم ترک کرد تا جای گیتاریست گروه Yardbirds رو پر کنه. به هرصورت اگرچه دوران موفقی با این گروه داشت اما چون حس میکرد فرم کاری این گروه به سمت موسیقی مردمی پیش میره و این با علاقه او به بلوز در تضاد بود این گروه رو هم ترک کرد و به گروه Bluesbreakers پیوست. ولی بالاخره در 1966 تصمیم گرفت خودش گروهی تاسیس کنه که منجر به خلق گروه Cream شد.گروه او به عنوان یکی از موفقترین گروههای دهه 60 مطرح شد و آلبومهایی مثل Fresh Cream و Wheels of Fire محبوبیت زیادی پیدا کردن . اما به علت یه سری مشکلات از جمله اعتیاد این گروه هم در سال 1968 کارش رو تموم کرد. در 1969 همزمان با release شدن آخرین کار با نام Goodbye کلاپتون گروه Blindfaith رو تشکیل داد و درحین کار با این گروه کلاپتون اولین آلبوم سولوی خودش رو بیرون داد که البته ناموفق بود.این گروه و گروه بعدی کلاپتون هم که به اختصار The domminosنامیده میشدن به زودی منحل اعلام شدن .
بعد از این تاسیس و منحل کردنها بالاخره با کمک Pete Townshend از گروه The who کلاپتون یه بار دیگه موفق شد اعتیادش رو کنار بگذاره و میشه گفت از این دوره بود که باز صعودی مجدد به اوج داشت و کارهایی مثل Layla,Cocaine,Wonderfull Tonight رو در طول دهه 70 ارائه داد که باز هواداران رو جذب خودش کرد. هرچند که باز در سال 81 به خاطر اعتیاد به الکل مدتی بستری شد. اما با بازگشتش مجددا آلبومهایی موفق نظیر Money and Cigarettes,Behind the sun,August,Journeyman رو طی سالهای 83 تا 89 ارائه داد. در سال 1988 کاری که با عنوان Crossroads ارائه داد و اون رو به جایزه گرمی رسوند.
در طی دهه 90 هم کنسرتهای زنده ای در Royal Albert hall به مدت 24 شب اجرا کرد. البته اتفاقات ناراحت کننده ای هم براش افتاد که از جمله اون کشته شدن Steive Ray Vaughan و تیم همراه کلاپتون در حادثه سقوط هلیکوپتر و همچنین کشته شدن پسرش Connor براثر سقوط از یه آسمانخراش در منهتن بود.که آهنگ Tears in heaven برای وی ساخته شده که در سال 1992 برنده گرمی شد. همچنین آلبوم Unplugged وی ضمن بردن جایزه گرمی با فروش 10 میلیون نسخه در سال 1996 به عنوان یکی از بهترین کارهای وی مطرح شد. همچنین در سال 1997 آهنگ Change the world او مجددا جایزه گرمی رو براش به ارمغان آورد. آخرین کارهایی که از او ارائه شده با نامهای Blues در سال 1999 و Riding with the king که به همراه BB King اجرا شده و آلبوم زنده Clapton & Friends در سال 2000 هستن.
اریک کلپتون مثل بسیاری از گیتاریستهای راک / بلوز قدیمی و پیشکسوت از گیتارهای کمپانی Fender استفاده میکنه. او دو بار ازدواج کرده و نتیجه ازدواج اولش یه دختر و دوم یه پسر بوده.
تا بعد...



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, January 23, 2004
 
سلام به دوستان خوب(: این مطلب آخر یه مقدار کامنت زیاد خورده روی همین حساب ترجیح دادم به بعضیهاشون توی یه پست جواب بدم راحتتره (: . اول از همه دوستان ممنون که نظر دادن . اما جوابها:

جناب Blasphemy عزیز . همونطور که توی پست قبلی هم گفتم به شخصه معتقدم الان دیگه اکثر اسطوره های دهه 80 تبدیل به کاریکاتور اون زمانشون شدن و زیاد مثل سابق نیستن . حالا ریشه یابی و علت این موضوع باشه برای بعد . ولی به شخصه من کارایی که برای مثال مکس کاوالرا کرده خیلی خیلی بدتر میدونم تا کارهایی که متالیکا کرده . در مورد اون آهنگ کاور شده هم کاملتر توضیح بدم که متالیکا 90 ثانیه از آهنگهای مشهور کانال Mtv توی 25 سال اخیر رو به صورت بدون کلام کاور کرد که یه تیکه اش هم آهنگ Beat it بود که ساخته ادی ون هالن یکی از گیتاریستهای بزرگ سبک راکه . غیر از اون هم از کارهای Nirvana,White Stripes هم یه قسمت زد که در کل 90 ثانیه شد.

با دوست عزیز Frantic Monster هم در اکثر موارد توافق دارم . در مورد لوگو و آرم گروه روی بیس درامها هم دقیقا حق با شماست . همین متالیکا شما کارهای قبل از سال 88 رو توی Cliff'em all رو هم ببینید مبینید لوگوی متالیکا روی درامز هست . نمیدونم چرا اون موقع کسی بهشون نمیگفت تجاری؟;)

و مورد آخر Kavi . ایشون اول پرسیدن که من در مورد اشتباهاشون بگم . اولا من درحدی نیستم که بخوام از کسی اشتباه و غلط بگیرم . من فقط معتقدم وقتی آدم میخواد نقدی رو انجام بده باید ابتدا روی تک تک حرفهایی که میخواد بزنه مطالعه کنه و براش دلیل معتبر و درست حسابی داشته باشه . که توی پست قبلی هم یه کم صحبتش شد. تا زمانی که ملاک تجاری بودن اندازه موی سر و مارک امپ و این چیزا باشه به نظر من کل اون نقد مرخصه . ایشون در مورد نتایج مسابقات موسیقی از من پرسیدن که چرا متالیکا امسال جایزه نبرده و یا چرا گروههایی مثل Slayer و Megadeth توی کاندیدها نبودن . لازمه یادآوری کنم که اولا کاندیدهای جوایز گروههایی هستن که توی اون سال آلبومی داده باشن و هیچ کدوم این گروهها آلبوم نداده بودن اون زمان . اما نکته جالب اینه که ایشون شاکی هستن که چرا به جای متالیکا مثلا یه گروه Nu metal برنده شده . به نظر من بهتره خوشحال باشن . چون اگه متالیکا برنده میشد به این علت که جایزه Mtv رو گرفته و Mtv هم سمبل موسیقی تجاریه باز مورد انتقاد قرار میگرفت . حالا هم که برنده نشده باز به یه شکل دیگه . معیار برنده شدن توی Mtv فقط و فقط توجه عامه مردم به کار هنرمنده . سال 1991 توی Grammy Awards آهنگEnter Sandman متالیکا گوی رقابت رو از آهنگ شاهکار Hanger 18 اثر Megadeth برد که به نظر من مسخره ترین رای ممکن در حالت عادیه . ولی چون Enter sandman توجه عامه رو جذب کرد این جایزه رو گرفت . این رو بدونید که ملاک توی این مسابقات فقط همین موضوعه . و آلبوم آخر متالیکا به هیچ وجه فاکتور عامه پسندی رو نداره . هیچ تا به حال فکر کردید متالیکا اگه یک گروه تجاری بود و به پول فکر میکرد میتونست یه آلبوم مثل Puppets یا اگه زورش نمیرسید لااقل یه آلبوم مثل Black بسازه و هم طرفدارای جدیدش کار رو میخریدن و هم طرفدارای قدیم که با این گروه مدتهاست قطع رابطه کردن . میدونید چه فروشی بدست میاورد؟ ولی این کار رو نمیکنن . چرا؟ جواب ساده است : متالیکا کاری رو میکنه که دلش میخواد . حالا اگه شما هم از کار اونها خوشتون میاد بخرید . وگرنه برید پی کارتون . این حرفیه که خود اعضای گروه بارها به شکلهای مختلف زدن.
در مورد Iron maiden هم خواشها حرف از هنر نزن(: آلبوم آخر آیرون میدن یه کار افتضاح و بدون هیچگونه نوآوری و خلاقیته . میدن سالهاست که داره درجا میزنه و تکرار بهترین فرمول هم بعد از 20 سال مهوع و دل بهم زن میشه . کاری به طرفدارای چشم و گوش بسته ندارم که هرکاری Maiden بکنه بگن خداست (مثل یه مشت طرفدار چشم و گوش بسته متالیکا که به قول شما میگن متالیکا رپ بخونه هم خداست!((: ) آلبوم آخر میدن هیچ چیز جدیدی توش دیده نمیشه که هیچ - بعضی جاها تشابه ایده ها و نتها با کارهای قدیمی به حدی زیاده که حس میکنی همون آهنگ رو با یه متن دیگه داری میشنوی.

مورد آخر . منظور از این پست نه قانع کردنه خواننده هاست نه چیز دیگه ای . متاسفانه توی اکثر این بحثها هیچکس از موضع خودش عقب نشینی نمیکنه . هدف فقط پاسخ دوستان و بیان نظرات خودم بود . ممنون که خوندید. منتظر انتقادات و نظراتتون هستم
تا بعد


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 21, 2004
 
Overrated / Underrated

سلام . بحث امروز رو راجع به زیادی گنده کردن و زیادی کوچک کردن گروههای موسیقی یا گیتاریستها به وسیله طرفدارها و مخالفهاشون میپردازم . این هم یکی از اون بحثهاییه که جنگ و دعوا سرش زیاد دیدم و به همین علت به نظرم اومده بود که توی این وبلاگ در موردش بنویسم که آپدیت یکی از دوستان خوب هم مزید بر علت شد و این قضیه شد موضوع امروز من که به نوعی یه جور اظهار نظر و جوابیه به حرف اون دوست خوب هم هست...
اگه طی این چند روز اینجا سر زده باشید این موضوع رو میدونید که چند روز پیش هم یه آپدیت در مورد قضیه Selling out کردم . تجاری شدن گروهها . اونجا هم گفتم به محض اینکه بحث تجاری شدن در موسیقی راک مطرح میشه اولین اسمی که به ذهن اکثریت میرسه Metallica است . یا لااقل اسم این گروه بین چند تا اسم دیگه ای که ممکنه به ذهن برسه صد درصد دیده میشه . من اصولا به این نکته تا حدودی اعتقاد دارم . ولی به یه چیز دیگه هم اعتقاد دارم و اون اینه که در حال حاضر شرایطی که متالیکا داره جوری شده که همه این گروه رو میکوبن. به صورتی که هرکاری هم میکنه اولین مارکی که بهشون زده میشه تجاری بودنه . قبل از هرچیز اینو بگم من خودم معتقدم متالیکا بعد از سال 91 داره یه قوس نزولی رو طی میکنه و مثل آبشاریه که نقطه اوجش سالهای 89 تا 91 با آلبومهای Justice For All و Black Album بوده . اما من معتقدم بین قضیه افت کردن و مارک تجاری زدن زمین تا آسمون اختلاف وجود داره...این رو هم قبل از شروع بگم که کارهای محبوب من همون کارهای قبل از 91 هستش . تکلیفمون روشن باشه!!(:
عده ای معتقدن تغییر سبک این گروه منجر به این قضیه شده . آلبومهایی نظیر Load/Reload من به شخصه این تغییر سبک رو ناشی از اشباع شدنشون میدونم . علت هم غریب 15 سال Heavy/Thrash کار کردن .و در کل این دو آلبوم رو کارهایی متوسط به عنوان آلبومهای Hard Rock میدونم و نوعی تغییر سلیقه . با این حال باز معتقدم اگه عده ای این آلبومها رو یه کار تجاری بدونن ممکنه درست فکر کنن . درمورد آلبومهای Garage inc و S&M صحبتی ندارم چون Cover , Live هستن و بحث زیادی نمیشه کرد.
اما میرسیم به کار آخر این گروه . St-anger - مشکل من با یه عده اینجا شروع میشه . بحث من سر کیفیت کارهای این آلبوم نیست اصلا چون بیشتر قضیه سلیقه است ولی با اکثر کارهای این آلبوم خودم هم حال نمیکنم . بحث من سر همین بحث تجاری بودنه . نمیدونم چطور میتونن بعضیها آلبومی که کمترین فروش رو داشته در قیاس با کارهای سابق این گروه . کمترین کار Production روش انجام شده و نقل به مضمون خود اعضای گروه بیشتر حالت Jamming (همنوازی فی البداهه یک گروه بدون جدیت و سختگیری رو میشه ترجمه Jamming دونست . نوعی نوازندگی تفریحی) رو داشته - از نظر موسیقیایی هم خوب یا بدش رو کار ندارم ولی موسیقی Radio Friendly نیست . احتمالا میدونید این آلبوم از نظر متن Explicit Lyrics شد و Parrental Advisory خورد. قبل از پخش آلبوم به بازار درامر گروه Ulrich توی سایت رسمیشون اون موقع گفت : این آلبوم به معنای واقعی Commercial Suicde یا خودکشی اقتصادیه . که دیدیم اینطور هم شد. حالا دلم میخواد دوستانی که تا متالیکا کار جدیدی میکنه مارک تجاری رو به این گروه میزنن چطور جواب این موارد رو میدن؟ البته جواب منطقی نه احساسی . من با اکثریت کسانی که صحبت کردم فقط به این نتیجه رسیدم که بدون داشتن اطلاعات کافی حرف میزنن.
یه مثال کوچک از دوست خوبم Kavi - ایشون گفتن استفاده از آمپلی فایرهای به نام خودشون !! و این رو سمبل مایه داری و تجاری بودن گروه دونستن . بدون اینکه متوجه باشن که اولا اونها فقط کابینتهای آمپلی فایره و تازه همون کابینتهای قبلی گروه که مارکهای Marshall و Messa Boogie داشتن بوده که لوگوی کمپانی رو کندن و M خودشون رو نوشتن جاش . کاری به خل بازی و درست و غلط بودن کار ندارم.منظور من به اینه که بدون اطلاعات کافی میایم نظر میدیم و قضاوت میکنیم . یکی از دردهایی که ما ایرانیها داریم به نظر من...دوست خوبم در جای دیگه ای ساخت فیلم مستند رو سمبل تجاری بودن میدونن . باید این رو بهشون بگم که کارگردانهای فیلم Some kind of monster عین این کار رو برای گروه Paradise Lost انجام دادن . آیا کسی جرات داره به Paradise lost بگه تجاری؟ نه اینکه مستند ساختن تجارت باشه یا نه (که من معتقدم نیست) میخوام این رو بگم که فعلا متالیکا شده کیسه بوکس . این گروه هـــــــــر کاری بکنه محکوم میشه به تجاری بودن . حاضرم شرط ببندم اگه الان آلبومی با کیفیت آلبومهای قبل از سال 90 هم بده بیرون ملت یه بهانه ای جور میکنن . دوستمون باز یک جا به اندازه موی سر و ارتباط با تجاری بودن و انحراف از مسیر متال اشاره کرده ! راجع به موی سر فقط یک جمله از خود جیمز میگم باز نقل به مضمون :Metal is about Music,not about Hair
از کاور کردن کارهای متالیکا توسط گروههای Nu Metal میگن ولی نمیگن خود مکس کاوالرا با فرد درست از لیمپ بیزکیت که یکی از سمبلهای Nu Metal هستش آهنگ ساخته و خونده ! لااقل متالیکا به این حد نرسیده .
و مورد آخر . باز دوستمون کوبین از نیروانا رو کسی دونستن اسمش پشت آدم رو به لرزه میاره . باید بهشون بگم نام کوبین خیلی از موزیک بازها رو فقط یاد جنبشی میندازه که موزیک رو به سمت ساده اندیشی و ساده نوازی برد . همین . باز میتونن راجع به انقلابی که Grunge به وجود آورد تحقیق کنن و ببینن که همین Load/Reload ی که ازش شاکی هستن به نوعی علتش میرسه به همین کاری (من میگم بلایی) که نیروانا سر موزیک دنیا آورد .
یک بار دیگه میگم . بحث من نه دفاع از متالیکاست نه از موزیک جدیدشون . خیلی از کارهاشون مورد علاقه من هم نیست و به عنوان یه طرفدار کارهای قدیمیشون حرص میخورم ولی این یه مورده و نسبتهایی که راجع به اونها صحبت کردم اون هم بدون تحلیل واقعا بی انصافیه به نظر من (:
در پایان . ارتباط تیتر حرفم به این بحث . متالیکا رو از بعضی جنبه ها واقعا زیادی بزرگ کردن و میکنن (overrated) و از بعضی نظرها هم واقعا بیجا کوچک و Underrate میکننشون . این نظر نهایی و کلی منه که در موردش منتظر انتقادات و نظراتتون هستم . به خصوص نظرات دوست خوبم Kavi
تا بعد
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, January 20, 2004
 
چند تا موضوع
اول اینکه به چند تا از بچه های باحال دیگه لینک دادم . سر بزنید حتما
مورد بعد اینکه اون فایل تمرین رو تصویرش رو Save کنید بعد ببینید که نتها مشخص باشه مجبور شدم یه کم کوچیکش کنم
و مورد آخر - مسخره نکنید شاید من از بقیه عقب باشم ولی اگه مثل من اهل Game هستین و زیاد هم زود به زود بازی دستتون نمیاد این Splinter Cell رو گیر بیارید بازی کنید . به نظر من یه چیزیه بین Max Payne و Commandos . لااقل با یک ساعت ور رفتن باهاش اینطور حس کردم ! اگه یه طور دیگه است فعلا این برداشت الان منه . Rules!
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 



آپدیت امروز رو اختصاص میدم به یه شرح حال نسبتا مختصر از یکی از گیتاریستهای فوق العاده قوی و صاحب سبک که متاسفانه اکثرا با اسمش آشنا نیستن .

John Petrucci متولد Long Island در ایالات متحده است . از 12 سالگی نوازندگی گیتار رو آغاز کرده (البته یه بار هم 8 سالگی خواسته این کار رو بکنه که ظاهرا اون موقع به علت پاره ای مشکلات علاقه اش رو از دست داده بوده) از گیتاریستهای مورد علاقه اش در ابتدای شروع تمریناتش میشه به Yngwie J. Malmsteen,Randy Rhoads,Iron Maiden, Steve Ray Vaughen و ... اشاره کرد (این آخریا البته به Steve Morse هم علاقه مند شده) همچنین با شروع شکوفایی سبک متال جان به گروههای Metallica و Queensryche هم علاقه خاصی پیدا کرد. بعدها با پیشرفت بیشتر تکنیکش به گیتاریستهای قویتری از جمله Steve Vai , Al Di meola هم علاقه مند شد. یکی از موارد جالب در مورد جان به عنوان گیتاریست گروه Dream Theater اینه که اون از بچگی به همراه John Myung و Kevin Moore که بیسیست فعلی و کیبوردیست سابق گروه هستن در یه مدرسه درس میخونده و بعدها هم با هم به ادامه تحصیل در رشته موسیقی در دانشگاه برکلی مشغول شدن و بیشتر اونجا بوده که جان با اصول موسیقی جز و هارمونی موسیقی آشنا شده . اولین گروهی که اونها در کنار درامر - Mike Portnoy تاسیس کردن Majesty نام داشته که بعدها به Dream Theater تغییر نام داده . جان در کنار موسیقی گروه Dream Theater در یه کار جنبی یا Side Project دیگه با نام Liquid Tension هم فعالیت داره که البته من متاسفانه چیزی از این کارهاش رو نشنیدم.اگه کسی شنیده یه آماری بده که تو چه تیپیه . و مورد آخر اینکه جان متاهله و با همسر و سه تا بچه اش در نیویورک زندگی میکنه . در کنار نوازندگی گیتار از اسکیت و دوچرخه سواری و سینما هم لذت میبره .
یکی از کتابهای معتبر آموزش گیتار که البته من تو ایران کمتر دیدم کسی داشته باشه یا از روش تدریس بکنه هم کتاب Rock Dicipline هستش که نوشته جانه و هم کتابش و هم ویدئو سی دی های آموزشیش رو توی اینترنت میتونید پیدا کنید . کتاب خداییه که حتی به گیتاریستهایی که ازحالت مبتدی بودن هم دراومدن پیشنهاد میکنم یه نگاهی بهش بندازن بعضی از تمرینهاش واقعا جالبه . و مورد آخر در مورد قرارداد گیتارهای جان پتروچی:
گیتارهای مورد استفاده جان تا سال 2000 گیتارهای Ibanez بودن ولی بعدش به علت اینکه کمپانی در مورد پاره ای از تغییراتی که جان میخواست روی مدل Signature خودش بده موافقت نکرد اون هم قراردادش رو با Ibanez لغو کرد و طی سالهای اخیر کمپانی Ernie Ball/Musicman یا همون EB/MM گیتارهای پتروچی رو تامین میکنه . (به عبارتی همون کمپانی که گیتارهای یکی از بتهای پتروچی - استیو مورس رو میسازه) البته کماکان مثل زمان استفاده از گیتارهای Ibanez از پیکاپهای Di Marzio روی گیتارهای جدیدش استفاده میکنه . من معتقدم در این یه مورد خاص کمپانی Ibanez به سختی ضرر کرد . به خصوص که Ibanez با گیتاریستهای خدایی مثل Joe Satriani,Steve Vai,Paul Gilbert,Marcel Coenen,Marty Friedman قرارداد داره و واقعا حیف شد که یکی از خداها رو از دست داد.اون هم در شرایطی که الان اکثریت گیتاریستهای قوی دارن به سمت کمپانیهای گیتارسازی ژاپنی جذب میشن (نمونش گیتاریستهای Children of Bodom یا Dave Mustaine که سالها از Jackson استفاده میکردن ولی توی این 1-2 ساله به سمت ESP رفتن . یا کرک همت و جیمز هتفیلد که بعد از 10 سال استفاده مداوم از گیتارهای Gibson و Jackson روی استیج از سال 1989 به سمت ESP رفتن و موردهای دیگه ... ) خب در پایان هم یکی از تمرینهای کتاب Rock Dicipline رو میگذارم کسی دلش خواست باهاش سر و کله بزنه (:
خب امیدوارم جالب بوده باشه . یه سری از جاهای این پست ترجمه از سایت رسمی جان بوده و یه سری هم از اطلاعاتی که خودم داشتم . منتظر نظرات و اینا هم هستیم!!(:
تا بعد...


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, January 19, 2004
 
این رو یادم رفت بگم . بلاگ caveman رو حتما پیشنهاد میکنم بهتون . شاهکاره این پستهای آخریش . من شدیدا زندگی کردم با بلاگش...Recommended
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 
یه سری آهنگ هست که آدم وقتی میشنوه کلی حال میکنه . مدتها هم باهاشون زندگی میکنه . اما در کنارش یه سری آهنگ هست که آدم وقتی اونها رو گوش میده فقط یه فکر به ذهنش میرسه و اون هم اینه که طرف (حالا چه شخص باشه یا گروه فرق نداره) چطوری همچین چیزی رو ساخته ؟! واقعا چی توی ذهنش میگذشته اون موقع که تونسته همچین چیزی به وجود بیاره . البته من این حس رو بیشتر روی آهنگهای Instrumental دارم . چند تا نمونه زیر مثلا که الان به ذهنم میرسه . اگه نشنیدید (که بعید میدونم) حتما امتحانشون بکنید پشیمون نمیشید . البته باز میگم این افراد و گروهها کارهای خدا زیاد دارن ولی من با این چند تا اصلا یه جور دیگه ای ارتباط برقرار میکنم...خلاصه که All Time Favorite و اینا!!(:

Steve Vai - For The Love of God
Joe Satriani - The Forgotten,Part II
Pink Floyd - Marooned
Metallica - Orion
Death - Voice of Soul
Marty Friedman - Thunder March
Yngwie J. Malmsteen - Overture 1622
Manowar - Today is a good day to die
Dream Theater - Change of Seasons
...
و موارد دیگه که شاید الان توی ذهنم نیاد . واقعا موندم این تیپ کارا اثر Drugs هستش؟ (اگه تازه همشون مصرف کنن که خوب من اطلاع دقیق ندارم) یا اینکه چیز دیگه ایه!
فقط میتونم بگم واقعا این تیپ آثار رو که میشنوم این عقیده رو پیدا میکنم که یه روزی که
دیگه نه ما هستیم و نه اعضای این گروهها این تیپ آثار تبدیل به کارهای کلاسیکی مثلا کارهای باخ و بتهوون در حال حاضر خواهند شد . هرچند این کارها همین الان هم یه جور کلاسیک در سبکهای خودشون به حساب میان ولی خوب منظورم اینه که بیشتر میشه این حالت در آینده .
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 
باز سلام . فقط خواستم بگم فیلم مستندی که متالیکا به اسم Some kind of monster ارائه داده (احتمال زیاد یه چیزی تو مایه های Year and half باید باشه.لااقل از footageهایی که من دیدم ازش) سایت رسمیش یکی دو روزه راه افتاده . کسی دلش خواست یه سری بزنه . www.somekindofmonster.com
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, January 18, 2004
 
سلام . موضوعی که امروز راجع به اون صحبت میکنم و مدتهاست فکرش من رو مشغول کرده ایجاد نوآوری توی موسیقیه راکه . نمیدونم با من موافقید یا نه ولی من اینطور فکر میکنم که مدتهاست نوآوری جدید و انقلابی توی این سبک ایجاد نشده . و یا اگه هم شده به قدرت و اصالت قدیم نبوده . برای مثال انقلابی که گروهی مثل Pink Floyd ایجاد کرد و کل موزیک راک رو زیر و رو کرد رو کجا میتونیم ببینیم ؟ و یا کاری که گروههایی مثل Iron Maiden و Diamnodhead به عنوان پیشگامان New Wave of British Heavy Metal یا همون NWOBHM کردن . یا کاری که در روزگاری که همه میخواستن مثل Black sabbath کار کنن Metallica و با فاصله کمتر و به طرز خشنتری Slayer انجام دادن . دقت کردید الان مدتهاست دیگه همچین نمونه هایی نداریم ؟ فکر کنم آخرین مواردی که بشه به یه کار تاثیر گذار در کل موسیقی راک اشاره کرد نیروانا بود که نوعی تفکر ساده تر رو بنیانگذاری کرد و اکثریت رو به سمت این برد که تفکر و ایده خودشون رو به صورتی ساده تر ارائه بدن . حالا این سادگی میتونست شامل هرچیزی بشه . از فرم نغمه سرایی و Lyrics نوشتن تا نحوه میکس و Production آهنگها تا ساده کردن جنبه تکنیکی نواختن سازها . اون هم توی سبکی از موسیقی که توش موسیقی مطرحتره تا کلام (البته این نظر منه . لا اقل یه روز اینطور بوده ) و هنرمندای این سبک اکثر نوازنده / موزیسین به حساب میان تا خواننده . بعدش هم که دیگه میرسیم به همین چیزی که این اواخر به وجود اومده که اکثرا به نام Nu Metal میشناسنش . به هرحال به نظر من این تغییرها هم با اینکه خیلیها رو به سمت خودشون جلب کرد ولی اون تاثیر گذاری و زیبایی دگرگونیهای قدیم رو نداشت و نداره .
از طرفی گروههای قدیمیتر که سالها سابقه فعالیت دارن هم تقریبا نشون دادن که در عمل چیز جدیدی واسه نشون دادن ندارن . همین الان اگه یه مطالعه و نگاه سرسری به موسیقی بندازیم میبینیم اکثریت کارهای معروف و بزرگ و به اصطلاح کلاسیک این سبکها یا توی دهه 80 (بیشتر کارهای خدای متال) و یا 70 . (شاید حتی خیلی از کارهای سبک پاپ هم همین حالت رو داشته باشن) خلاصه که من معتقدم موسیقی امروز به جز چند استثنای قلیل واقعا به سمت ابتذال قدم برداشته و فعلا هم کسی و چیزی نتونسته جلوش رو بگیره . باید صبر کرد تا ببینیم این روند تا کجا ادامه پیدا میکنه ... تا نظر شماها چی باشه ...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, January 17, 2004
 
خب اما مطلب اصلیی که برای امروز به ذهنم رسید تا بنویسم .
یه موضوعی معمولا بین خیلی از دوستان و طرفداران موسیقی چه توی ایران و چه توی کشورهای دیگه (تا اونجا که توی اینترنت و محیطهای بحثشون دیدم) مطرحه . اون هم بحث پیرامون موضوعیه به نام SELLING OUT ! اصولا وقتی میگن فلان شخص یا فلان گروه Sell out شده معمولا به این منظور این عبارت رو به کار میبرن که کارشون از هنرآفرینی و به ارائه کارهای خوب به سمت تجاری بودن و آلبوم و موسیقی ساختن برای پول درآوردن رفتن . حالا باز همین به سمت پول در آوردن رو هم دو جور معنی میکنن.
عده ای میگن گروههایی که میان به مرور زمان و یا به علت اینکه خودشون مایل هستن سبک هنریشون رو عوض میکنن این کار رو برای پول میکنن . بارزترین مثال این مورد رو خودتون بهتر از من میدونید . گروههایی مثل Metallica و Megadeth که بعد از یه دهه فعالیت سبکشون کاملا دستخوش تغییر شد .
در مقابل یه تعریف دیگه هم هست . عده ای میگن گروههایی که حدود دو دهه است دارن یه کار رو میکنن و از ابتدا تا انتها سبک موزیکشون ثابت مونده این گروهها هستند که Sell out شدن و در واقع چون رگ خواب طرفداراشون رو پیدا کردن همش دارن به اون سبک کار میکنن تا کارشون فروش کنه ! مثلا Iron Maiden . یا حتی دیدم بعضا Slayer رو هم به این ترتیب طبقه بندی کردن هرچند که باز کارهای آخرشون تفاوت داره با کارهای دهه 80 این گروه .
به هر صورت از نظر من این دقیقا دو تعریف کاملا متناقض از یک موضوعه . و چیزی هم هست که به کرات هم بین موسیقی دوستان خودمون و هم توی اینترنت جنگ و دعوا رو سرش دیدم . شما نظرتون چیه!؟(:
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
 
یه پیشنهاد!

هیچوقت موقعی که سیم اضافی ندارید تصمیم نگیرید سیمهای گیتارتون که مجهز به سیستم فلوید رزه رو باز کنید و تمیزشون کنید ! چون اونوقت ممکنه بشید مثل من و
چون حال و حوصله ندارید برید سیم بخرید در نتیجه مجبور بشید که سه ساعت یه سیم رو به روشهای مختلف گره !!!! بزنید
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, January 16, 2004
 
سلام . مطلب امروز با موزیک ارتباطی نداره ولی دیدم اصلا راه نداره که راجع به این موضوع صحبت نکنم ... نمیدونم چند نفرتون گاه گاهی پای ماهواره میشینید . دیشب نشسته بودم مورد جالبی رو دیدم . یه زن امریکایی زن یه جانباز شده بوده و اومده ایران توی خانواده کاملا سنتی به حد فاجعه داره زندگی میکنه . چادر هم سر بدبخت کشیدن . من مونده بودم چطور میتونه یه نفر اینقدر حماقت بکنه امریکا رو ول کنه بیاد اینجا . با شوهرش انگار مصاحبه کرده بود خبرنگار امریکایی یارو برگشته گفته آره همسر من کلی خواستگار داشت ولی عاشق من شد!!! (من فقط موندم دختره عاشق چی این بابا شده بوده - حالا به هرحال) این روند ادامه داشت و من داشتم هر لحظه بیشتر به حماقت این دخترخانم امریکایی پی میبردم که رسید به سکانسی که یه خبرنگار ایرانی اومده بود با این خانم مصاحبه . البته قیافه خود این خبرنگاره هم بسی دیدنی بود.به هرچیزی شبیه بود جز خبرنگار.بعد برگشته پرسیده : به نظر شما به عنوان یک زن امریکایی آیا در امریکا زنان بازیچه و ابزار نیستن ؟ blah blah از همین مزخرفات که خودتون میدونید...اما جالبی قضیه این بود که دختره بعد از این همه حماقتی که کرده بوده باز انگار یه کم عقل و شعور داشت که برگشت جواب داد به نظر من زنان در امریکا در جایگاه درست خودشون قرار دارن و به اون چیزی که حقشون هست رسیدن . فکرش رو بکنید قیافه خبرنگاره دیدنی بود واقعا !! اما ببینید روی این تیپ آدما چقدر زیاده که بعد از این جواب برگشته به دختره میگه : نـــــــــه ! به نظر ما که اصلا اینطوری نیست . شما ببینید در فیلمهای پورنوگرافی!! وحشتناکترین برخورد با زنان میشه . زنان در امریکا بازیچه هستند و ...
یکی نیست بگه تو اگه سوال میکنی جوابت رو گرفتی . اگه میخوای نظر خودت رو به زور به مردم قالب کنی دیگه چرا میپرسی !! خلاصه قضیه بس جالبی بود . نمونه کاملی از روندی که توی این مملکت در جریانه ...هرکسی حرف خودشو میزنه و فقط خودش رو محق میدونه و این موضوع توی اکثریت مردم صادقه . متاسفانه ...
تا بعد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, January 15, 2004
 
خب همونطور که گفته بودم این اوایل این وبلاگ زود به زود آپدیت میشه . اول از همه تشکر از دوستانی که اینقدر زود ما رو تحویل گرفتن و کامنت دادن . ممنون . وبلاگ همتون رو قبلا خوندم و باز هم میخونم. البته وقتایی که آپدیت میشه!(: خلاصه از این نظر که خیالتون راحت – اما در مورد آپدیت امروز که در واقع اولین موضوع رسمیه بعد از افتتاحیه! است . همونطور که دیروز هم گفتم من بیشتر از موسیقی میگم و مینویسم . آپدیت امروز هم راجع به قضیه کل کلیه که بین اکثر طرفدارای راک و متال وجود داره و موردیه که بین اکثر اونها وقتی به هم دیگه میرسن وجود داره ...
هیچ دقت کردین اکثر جماعت به اصطلاح راک / متال باز بهترین چیزی که پیدا میکنن واسه کل کل سرعت کار گروههای محبوبشونه ؟! یه نگاه به این اسامی داشته باشین :

Yngwie J. Malmsteen , Steve Vai , John Petrucci , Jason Becker , Buckethead , Kerry King , Jeff Hanneman , Kirk Hammett , Slash , Joe Satriani , Michael angelo …

اگه بخوام این لیست رو ادامه بدم تا فردا صبح میتونم بنویسم . اولین چیزی که ملت سرش کل کل میکنن اینه که چقدر سرعت لید گیتاریسته بالاتره – چقدر تکنیکش زیاده – و غیره . در اینکه سرعت نوازندگی صد در صد یک فاکتور مهم و تاثیر گذاره شک نیست . ولی مساله اینه که اکثریت ما فقط رفتیم تو کف خفن !! بودن کار – هرچقدر گیتاریسته سریعتر بزنه یا صدای خواننده خوف ناک!! تر باشه پس ما کارمون درستتره که از اون گروه طرفداری میکنیم ! نمیگم همه ولی خیلیها اینطور فکر میکنن . من به شخصه معتقدم موزیک یعنی احساس . موزیک وسیله ارتباطی بین سازنده اثر و شنونده است . حالا الان ممکنه یه عده طرفدارای امثال مالمستین بیان به من بپرن (البته اگه اصلا بخونن اینجا رو!) من خودم با تک تک اشخاصی که بالا اسمشون رو بردم به نوعی حال میکنم . ولی بیشتر به اون ارتباطی که پیدا میشه بین نوازنده و شنونده علاقه دارم تا اینکه ببینم یارو داره با تمپوی بالای 200 تریوله میزنه ! به هر صورت یکی از گیتاریستهایی که خیلی از جماعت موزیک باز زیاد تو کارهاش نرفتن گیتاریستیه به نام "اریک جانسون" . اریک جانسون گیتاریستیه که سبک کاریش بیشتر به گیتاریستهای سبک جز نزدیکه تا راک – توی کارهاش میتونید این تونالیته رو ببینید . انتخاب نتها و شناختی که از موسیقی داره به نظر من بی نظیره . همینطور ترکیبی که از موزیک راک و جز توی کارش دیده میشه رو من کمتر تو کار کس دیگه ای دیدم . به هرحال پیشنهاد میکنم اگه تا به حال کارش رو نشنیدید حتما برید
Manhattan,SRV,Camel’s night outتوی کارش . کارهایی که میتونم پیشنهاد بدم گوش بدید هم برای شروع
ZAP و
اگه یه مقدار حوصلتون از سبک کاری گیتاریستهای بالا سر رفته باشه و بخواهید یه کار جدید گوش کنید صددرصد کارهای اریک جانسون رو بهتون پیشنهاد میکنم . امتحان کنید فکر نکنم پشیمون بشید
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 14, 2004
 
سلام ملت !
یکی دو سالی وبلاگ خوندیم . هر یه مدت یه بار هم زد به سرمون وبلاگ بزنیم . بیخیال شدیم و باز گفتیم همینکه خواننده باشیم سنگینتریم . به هرحال این روند ادامه داشت تا اینکه دیدیم نه مثل اینکه هر کی هر شر و وری که بخواد میگه و به هیچ جای اینترنت که هیچ – دنیا هم برنمیخوره ! اینه که گفتیم ما هم یه وبلاگ بزنیم از قافله تمدن!!! عقب نیفتیم . هرچند یه کم فکر کنم دیرکرد داریم . اما عیب نداره . یه زمانی میگفتن به امید روزی که هر ایرانی یه پیکان داشته باشه . الان میشه گفت به امید روزی که هر ایرانی یه وبلاگ داشته باشه – از طرفی باز یه عده که لابد از من و شما بیشتر سرشون میشده میگن طناب مفت آدم باید خودشو باهاش دار بزنه!! به هر صورت تمام این اظهار فضلها رو کردم که بگم این هم یه وبلاگ جدید . شاید خیلی مزخرف بشه . شاید هم خوب بشه . به هر حال قرار نیست موضوع خاصی به طور مطلق توی این وبلاگ مطرح باشه . اما از اونجا که حال نمیکنم عین بعضیها دفترچه خاطرات اینترنتی راه بندازم میتونم بگم که بیشتر مطالب این وبلاگ دور و بر موسیقی میگرده . گفتم موسیقی پس منظورم راک و زیر مجموعه هاشه . چون غیر از این یه کلاسیک میمونه که موسیقی به حساب میاد که اون هم کلاسش از ما بالاتره! پس ما کاری بهش نداریم ... البته ممکنه راجع به هرچیز دیگه ای که به نظر من جالب باشه هم روی منبر برم . تا ببینیم چی پیش میاد و اصلا کسی پیدا میشه بخونه یا نه – مورد دیگه اینکه احتمالا طبق قانون نانوشته وبلاگهای تازه کار این وبلاگ اوایل زود به زود آپدیت میشه !! یعنی حوصله داشتین بیشتر سر بزنید . از این لینکهای این بغل هم استفاده کنید که توی این چند سال اینترنت بازی و اون جوونیها بی بی اس بازی به نظرم اینها از همه بیشتر به سلیقه من جور بودن .یا لااقل توی رنج موضوعاتی که من حال میکنم اینطور بودن .البته اکثرشون هم میشناسن من رو یه جورایی هرچند فعلا نمیدونن . . خوب فکر کنم برای اولین پست زیاد هم حرف زدم پس فعلا همینا رو داشته باشین تا بعد
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin