سال ۲۰۱۰ هم رو به اتمامه و این پست هم بعد از یه مدت غیبت مطابق معمول اکثر سالها مربوط میشه به موزیکهایی که بیشتر وقت امسال رو بهشون اختصاص دادم. امروز یه ریویو روی پروفایل last.fm و حافظه (اگه هنوز مغزه کار کنه) و یادآوری سالی که گذشت کردم و آلبومهای زیر (که الزاما" جدید هم نیستن) بیشتر از سایر موسیقیهایی که گوش دادم برام به چشم اومدن، البته ترتیبی وجود نداره و شماره بندی زیر به معنی rating نیست.
Porcupine Tree - The Incident: آخرین آلبومی که تا این لحظه Steven Wilson و گروه فوق العادش Porcupine Tree عرضه کرده. این Double Disc با اینکه ممکنه به خوبی آلبومهایی مثل Light bulb Sun یا fear of a Blank Planet نباشه ولی در نوع خودش واقعا شاهکاره و شنیدنش رو (مخصوصا دیسک دوم) شدیدا پیشنهاد میکنم. تا یادم نرفته این رو هم بگم که احتمال بسیار زیاد در سال 2011 استیون ویلسون یه پروژه مشترک با خواننده/گیتاریست گروه Opeth جناب Mikael Akerfeldt خواهد داشت که اونم باید چیز جالبی از آب دربیاد
Lamb of God - The Ashes of The Wake: این آلبوم هم با اینکه آلبوم جدیدی نیست توی سال جاری به نسبت آلبومهایی مثل Wrath از همین گروه که جدیدتر بود بیشتر شنیده شد. شاید نزدیکترین رقیب به این آلبوم در این سال Sacrament بود که میتونم بگم به اندازه همین آلبوم گوشش کردم. ریفهای فوق العاده خوب گروه، که واقعا فضای خاص خودشون رو دارن و کمتر حس تقلیدی از گروههای دیگه رو به آدم میدن. و لیریکهایی که با بعضیهاشون شدیدا ارتباط برقرار میکنم، درامزهای فوق العاده گروه lamb of god رو برای من در جایگاه بسیار بالایی قرار داده که شاید 4-5 سال پیش اصلا نبود.
Scorpions - Sting in the tail: آلبوم خداحافظی گروه Scoprions بعد از چیزی قریب به 4 دهه فعالیت آلبومی بود که فکر میکنم اکثر Fanهای این گروه رو راضی نگه داشت. فضای روشن گروه در آهنگهای سریعترش و Chorusهای ملودیک و Catchyشون برای من که تازه fan درجه یک این گروه هم نیستم بسیار راضی کننده و یادآور آلبومهای فوق العاده گروه در دهه 80 بود. به اضافه اینکه آلبوم یکی مونده به آخر گروه هم که Humanity Hour 1 نام داشت امسال کم شنیده نشد و جزو بهترین کارهای این گروه به حساب میارمش. واقعا دمشون گرم که خداحافظی باشکوهی با صحنه داشتن.
Opeth - Ghost Reveries: یکی از بهترین آلبومهای Opeth. با اینکه آلبوم جدیدی هم هست ولی به نظر من چه از نظر production ، چه music و چه Concept جزو بهترین کارهای گروهه. چیزی که احساس میکنم توی البوم آخرشون، Watershed کمی ضعیفتر شده. این آلبوم رو هم امسال زیاد گوش کردم. کلا Opeth گروهیه که اگه به فضای موزیکشون آشنا بشی و باهاشون درگیر شی نجات پیدا کردن ازشون کار زیاد راحتی نیست و دیگه کمتر گروهی میتونه آدم رو واقعا ارضا کنه. به جرات میتونم بگم غیر از Dream theater این گروه از معدود مواردیه که واقعا از همه جهت راضی کننده هستن و با فضایی صددرصد خاص خودشون.
Animals as Leaders: با آلبومی به همین نام. نوازندگی Tossin abbasi در این آلبوم فوق العاده است. به همراه تلفیق موزیک راک و الکترونیک و پراگرسیو و ... چنان معجون عجیب و غریبی از آب در اومده که به این راحتی نمیشه از کنارش گذشت. شدیدا توصیه میکنم اگه موزیکشون رو نشنیدین یه امتحانی بکنید.
Iron Maiden - The Final Frontier: این پیرمردها هم ول کن ما نیستن. بعد از آلبوم ناامیدکننده ای مثل Dance of Death با شاهکاری مثل A Matter of life and death برگشتن و همه طرفدارها و منتقدها رو راضی کردن و در حالی که کسی فکرش رو هم نمیکرد امسال با یه آلبوم دیگه به اسم Final Frontier به صحنه برگشتن که اگه از شاهکار قبلی بهتر نباشه چیزی کمتر هم نداره. آهنگهایی مثل Talisamn و یا When the wild wind blows به راحتی میتونن جزو کلاسیکهای گروه طبقه بندی بشن. یکی از بهترین آلبومهای امسال برای من که این گروه همیشه جایگاه ویژه ای داشته این آلبوم بود که کم شنیده نشد
James LaBrie - Static Impulse: البته نه به شدت موارد بالا، ولی این آلبوم هم به نسبت با کمی تخفیف میتونه بیاد توی highlightهای امسال. هرچند به هیچ وجه قابل قیاس با کاری مثل Elements of Persuasion که 5 سال قبل عرضه شد نبود، آهنگها زیاد داینامیک نداشتن و کاملا با یه آلبوم متال طرف هستیم. ولی خوب نوازندگی عالی Marco Sfogli در کنار کیبردهای فوق العاده Matt Guillory هم لطف خودشو داشت. هرچند به نظرم آلبومی نیست که خیلی به یاد موندنی باشه ولی واسه توی ماشین Option خوبیه.
Megadeth: دیدن Dave Mustaine و شرکا از نزدیک + مطالعه کتاب بیوگرافیش در سالی که گذشت قطعا باعث میشه که امسال به نسبت پارسال خیلی بیشتر Megadeth گوش کنم. تلفیقی از آلبومهای Youthanasia, Countdown to Extinction , Endgame و شاهکار گروه Rust in Peace امسال زیاد شنیده شد. بی صبرانه منتظرم ببینم سال بعد گروه چه خواهد کرد و آلبوم جدیدش چطوری خواهد بود. Endgame علیرغم نقاط ضعفش به نسبت دو آلبوم قبلی System has failed و United Abominations آلبوم بهتری بود و بازگشت Elleffson هم میتونه باعث شه که گروه کار بهتری هم ارائه بده. باید دید
اما 2011 که در پیش داریم...امسال لااقل برای من سال موسیقیایی خوبی به نظر میاد. سه تا گروه Dream Theater, Opeth, Lamb of God امسال حتما آلبوم خواهند داد. صحبتهایی مبنی بر آلبوم دادن Megadeth هست. Arch enemy هم به استودیو میره که شنیدن کارهاش همیشه جالبه. باید دید به نسبت 2010 سال 2011 چی برامون داره
شما امسال بیشتر چه موزیکهایی گوش کردین؟ پیشنهادتون واسه من چیه که توی این چند روز آخر به لیست موزیکهایی که امسال شنیدم اضافه کنم؟
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Saturday, October 09, 2010
آلبومها و دی وی دی های جدیدی که این مدت دیدم:
Joe Satriani - Black Swans and Wormhole Wizards: طبق معمول سنت چند ساله اخیر جو ستریانی با یه آلبوم دیگه بعد از 2 سال برگشت. به شخصه چندین ساله که از جو ستریانی قطع امید کردم و بیشتر اگه بخوام کاری ازش گوش بدم به همون موزیک های 1998 (البوم Crystal planet) به قبل میرسم و خیلی آلبومهای بعد از سال 2000ش رو به یاد موندنی نمیدونم. (سلیقه و نظر شخصی) ولی این آلبوم اخری با اینکه کار فوق العاده ای نیست ولی در مجموع به نسبت دو سه تا آلبوم آخرش lSuper Collosal, Is The Love in Space, Prof. Satchifanculas and Musterion of Rock آلبوم بهتری به نظر میاد. لااقل با 40-50 درصد آلبوم میتونم ارتباط برقرار کنم که خودم "اصلا" انتظارش رو نداشتم. شاید هم به خاطر اینکه خیلی سطح توقعم رو پایین آوردم اینطور فکر میکنم... به هرحال 6.5 از 10 بهش میدم.
James LaBrie - Static Impulse: بعد از 5 سال گذشتن از Elements of Persuasion آلبوم قبلی سولوی خواننده گروه Dream Theater با این آلبوم دوباره برگشته به یه کار side project نوازندگی کیبرد آلبوم Matt Guillory و گیتارش هم مثل آلبوم قبل با گیتاریست ایتالیایییه که خیلی دوستش دارم، Marco Sfogli (اگه تونستید آلبوم شخصی خود این بابا رو گوش کنید. یه تلفیقیه از اندی تیمونز و جان پتروچی، جونور جالبیه) این آلبوم به نسبت آلبوم قبلی LaBrie بسیار بسیار متال تر و سنگینتره. Production خیلی خیلی خوبی داره ولی باز فکر میکنم بین این آلبوم و Elements of Persusasion کار قبلی آلبوم بهتری بود. این آلبوم یه خرده یک دست تر و Staright forward تره. بیشتر آهنگها متاله و درامر گروه هم کلی وکالز growl بهش اضافه کرده. در مجموع کار استاندارد و خوبیه ولی من قبلی رو بیشتر دوست دارم. به این هم میدیم 7 از 10 خیرش رو ببینه! ((:
Megadeth - 20th anniversary of Rust in Peace Live: یه دی وی دی جمع و جور و خوب از مگادث. با اجرای کامل Rust in Peace. این آلبوم برای اکثر فن های جدی گروه "بهترین" آلبومشون محسوب میشه و من زیاد ندیدم کسی اهل مگادث باشه و روی این قضیه بحث کنه که این آلبوم بهترین کارشون نیست. اجراها بسیار خوبه و Chris Broderick هم توی اجرای سولوها مشکلی نداشته (طبیعتا!) و خیلی خوب کل گروه از پس این آلبوم بر اومدن. چند تا آهنگ از آلبومهای دیگه گروه هم به عنوان Bonus و یه backstage video به طول زمانی 8 دقیقه کل این dvd رو کامل میکنه. دیدنش توصیه میشه. 8.5/10
Opeth - Live at Royal Albert Hall: اما بهترین کاری که این اواخر دیدم Double dvd جدید گروه Opeth بود. دیسک اول اختصاص به کل آلبوم Blackwater Park داره که کامل اجرا شده و در دیسک دوم هم مجموعه ای از آهنگهای کل تاریخ گروه (از هر آلبوم یک ترک) اجرا شده + یه مصاحبه با Mikael Akerfeldt و یه Documentary بسیار بسیار خوب. اجرا و صدابرداری فوق العاده است و به نظر من این اجرا بهترین dvd هست که تا الان از opeth دیدم. یه نکته جالب این بود که 2-3 جای این کنسرت گیتارها به مشکل برخوردن که نقطه اوجش اواخر کنسرت بود که تماشاچی ها حدود 5 دقیقه داشتن دست میزدن تا مشکل گیتارها حل بشه. فکر کنم اگه ایران بود ملت کل گروه رو اعدام میکردن ((: این که این مسائل رو از dvd حذف نکرده بودن هم برای من جالب و لذت بخش بود. 10/10
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Sunday, August 01, 2010
اندر احوالات ما و دوستان...
- چی شد این ضبط سولوهاتون؟ = سر کار که انتظار نداری سولو ضبط کنم ها؟! - چطور سر کار پورنو میبینی سولو نمیشه ضبط کرد؟ ... هنوز این داستان ضبط دوستان ادامه دارد و ما در انتظار. شاید این جمعه بیاید...شاید!
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Tuesday, July 06, 2010
خب این پست اختصاص داره به یه نیمچه review از کنسرت Big 4 در استانبول در تاریخ 27 جولای 2010. نوشتن این review چند روزی به وقفه افتاد که بگذاریدش به حساب گرفتاریهای کارهای عقب مونده بعد از سفر
همونطور که خیلی از دوستان میدونن بعد از چیزی حدود 3 دهه 4 گروه شروع کننده و مبدع سبک Thrash Metal یعنی Anthrax, Megadeth, Slayer, Metallica توری رو در قاره اروپا شروع کردن که بهش عنوان Big 4 داده شد. اجرای این تور از حدود 1 سال و نیم پیش در حرف و حدیثها و مصاحبه های اعضای گروهها مطرح میشد ولی شاید خوشبینترین طرفدار این گروهها هم فکر نمیکرد که این 4 گروه (و به خصوص متالیکا و مگادث) egoهاشون رو بتونن کنار بگذارن و کنار هم برنامه اجرا کنن. به هرحال در حالت خوش بینانه به علت رشد و بلوغ فکری و در حالت بد بینانه برای کسب درآمد این اتفاق افتاد و ما هم که هیچ جوره امکان نداشت این piece of history رو از دست بدیم با عده ای از دوستان رهسپار آخرین date این تور که به کشور ما هم نزدیکترین گزینه هست یعنی استانبول واقع در ترکیه شدیم.
روز کنسرت با اینکه از حدود ساعت 7 صبح در محل کنسرت که استادیوم اختصاصی تیم فوتبال بشیکتاش بود حاضر بودیم ولی دیدیم انگار خوره تر از ما واسه کسب ردیف اول هم آدم هست و در مجموع توی صف در رتبه ای دور و بر 20-25 مین نفر قرار گرفتیم. البته بماند که بعدا با اضافه شدن افراد (چه خودیها و چه ترکها) و فشار جمعیت کمی این داستان صف ایستادن به هم ریخت و نظم و ترتیبی بر جا نموند. به هرحال موفق شدیم در پایان ردیف دوم front stage ، وسط رو به دست بیاریم که خوب کاملا خوب بود.
یه چیزی که به شدت جای تقدیر داره رفتار دوستان ترک بود. ما اول توی صف فقط دو نفر بودیم که صبح زود رفته بودیم و بقیه دوستان دیرتر به ما ملحق شدن. و من به شخصه اگه جای این دوستان ترک بودم واقعا از اینکه کسی ساعت 11 صبح بیاد و به واسطه دوستانش از من جلوتر بایسته خوشحال نمیشدم. ولی اونها با کمترین ناراحتی با این قضیه کنار اومدن. بعید میدونم اگه این قضیه مثلا در تهران رخ میداد ما کوچکترین گذشتی میکردیم... دمشون گرم.
دیدن دوستانی مثل پیشکسوتهای موزیک متال ایران مثل اردوان انزابی پور و همایون مجدزاده هم که تا جاهایی از کنسرت کنار هم بودیم ولی بعد رفتن عقب (به علت فشار زیاد جمعیت) خوشحال کننده بود.
درهای استادیوم حدود ساعت 2 باز شد و ما در زیر آفتابی که بس ناجوانمردانه گرم بود وارد صحنه شدیم. یه چیز ناراحت کننده تا انتهای شب این بود که به علت فشار جمعیت و طرفدارها اگه ردیف دوم رو به خاطر خرید آب یا هرنوع نوشیدنی و خوردنی ترک میکردیم محال بود میتونستیم برگردیم سرجامون. از اونجا که ورود هرگونه خوردنی غدقن بود مجبور شدیم کل روز رو ریاضت بکشیم ((: حالا آفتاب سوختگی بماند... باز دم ترکها گرم که تا جایی که تونستن به ما آب معدنی رایگان رسوندن که البته تو اون همه جمعیت زیاد هم فایده نداشت و قطعا به همه نمیرسید ولی باز از هیچ بهتر بود. اینجا هم باز دمشون گرم. در ابتدا دو گروه ترک زبان و local برنامه داشتن به اسمهای foma و gren که به اعتقاد من یه چیزی تو مایه های فاجعه بودن! تنها فایده ای که داشتن این بود که بطریهای آب معدنشیون رو واسه ملت پرت میکردن که ملت تشنه لب تشویقشون کنن که زیاد هم فایده نداشت ((: خلاصه اینها رو به زور تحمل کردیم. بدبختی این بود که بین هر اجرا هم یه فاصله زمانی حدود 1 ساعت باید درگیر sound check گروه بعدی میشدیم.
اولین گروه از Big4 که به صحنه اومد Anthrax بود. دیدن قیافه Scott Ian از نزدیک با ریشهای جوگندمی که این سری رنگش نکرده بود خالی از لطف نبود هرچند من به شخصه خیلی علاقه ای به این گروه ندارم ولی میشه گفت در 45 دقیقه اجراشون خوب هوادارها رو گرم کردن. به خصوص خواننده و بیسیست گروه که واقعا روحیه rock n roll داشتن. از نظر صدابرداری هم با اینکه من جلوی استیج بودم و معمولا جلوی استیج صدای خوبی رو نمیشه دریافت کرد ولی صدای خوبی داشتن و همه چیز رو به خوبی برگزار کردن.
خب نوبتی هم که باشه نوبت مگادث بود که روی صحنه بیاد که از لحظه ای که پرده پشت سر درامر گروه که طرح آلبوم endgame بود بالا رفت درجه anticipation و هیجان هم چندبرابر شد. مگادث 1 ساعت برنامه اجرا کرد و متاسفانه در طول این کل کنسرت بدترین صدابرداری رو داشت. هرچند که دیو ماستین بارها با عوامل پشت صحنه و guitar techخودش و guitar tech نوازنده لیدش chris broderick صحبت کرد (که خود این صحبتها در حال زدن ریتمهای پشت سولو به اون ریلکسی در نوع خودش جالب توجه بود) ولی صدا با اینکه بهتر شد ولی مدام مشکل دار بود. چیزی که در پایان اجرا دیو با عذرخواهیش و همینطور داغون کردن که یه کابینت marshall 1960 4x12 با گیتارش نشون داد خودش هم از صدا راضی نبوده.
نکات قابل ذکر در اجرای مگادث کار فوق العاده chris broderick به عنوان لید گیتاریست بود که تک تک سولوهای گیتاریستهایی مثل chris poland, jeff young, marty friedman, glen drover رو به راحتی اجرا کرد. البته ست لیست گروه فقط یه آهنگ از آلبوم آخرشون داشت که اون رو اختصاص به headcrusher داده بودن و بیشتر گروه کارهای قدیمی و کلاسیک خودش رو زد. از جمله holy wars, hangar 18, tornado of souls, piece sells, sweating bullets و ...
بعد از اجرای مگادث نوبت به Slayer بود که خوشبختانه با نزدیک شدن به غروب آفتاب هوا هم کمی خنک تر بود. اسلیر از نظر صدا کاملا مگادث رو جبران کرد و خود گروه هم اجرای بسیار خوبی داشت. به خصوص دیو لومباردو! یه اتفاق بامزه که وسط اجرا افتاد این بود که شروع چند میزان یکی از آهنگها رو tom araya با ولوم بسته بیس داشت میزد و خودش هم نمیفهمید که صدا نداره!!!((: تا اینکه techش اومد و ولومش رو باز کرد که تام در جواب فقط یه خنده ابلهانه کرد ((: واقعا توی ترش متال بیس چندان بود و نبودش انگار مهم نیست!!! ((: به علت مشکلاتی هم که برای کمرش پیش اومده چندان هدبنگی نزد ولی همون نگاهها و لبخندهاش شیطانی خاص خودش رو مدام به ما میکرد که در نوع خودش جالب بود.
اسلیر کنسرت رو با world painted blood از آلبوم جدیدش شروع کرد و با کلاسیکهایی نظیر seasons in the abyss, raining blood, diciple, Deadskin Mask, Mandatory Suicide به پایان برد. وسط کنسرتشون یه Moshpit هم کمی از ما عقبتر شروع شد که فشار قبر روی ما بدبختهای تشنه لب رو بیشتر هم کرد ((:
و در پایان متالیکا، بدون تعصب چینش صحنه و تغییرات در استیج برای متالیکا به نسبت سه گروه آخر تفاوت از زمین تا آسمون بود. استیج دو طبقه و مانیتور بزرگ پشت سر گروه و آتش بازی و ... کلا برای خودش Show ی بود اجرای متالیکا. بسوزه پدر پول! اکثریت ملت هم که متالیکا top favoriteشون بود اینجا بیشتر سر ذوق اومدن. همینطور تاریکی هوا و نورپردازی هم تاثیر خودش رو داشت. ولی جدا از جوگیری و لذت از موزیک زنده متالیکا مثل چند سال اخریش بود. جیمز و راب بسیار خوب، کرک در بعضی سولوها خوب و در بعضی فاجعه. لارس هم کماکان twin pedalهاش فاجعه است. حتی one رو هم دیگه تر و تمیز نمیزنه. ولی خوب فکر میکنم 90% ملت اصلا اهمیتی به این چیزها نمیدن و خود من هم با وجود این چیزها از دیدن این بتهای قدیمی خوشحال و هیجان زده شدم. متالیکا به نسبت دو گروه قبلی از آلبومهای قدیمیش و جدیدش هر دو کار اجرا کرد. به جز آلبوم st.anger که اونم طبیعیه چرا ((: در پایان هم با تشکر ویژه از 3 گروه دیگه که باهاشون بودن اجرا رو تموم کردن.
انتظار داشتم به عنوان آخرین کنسرت تور Big 4 هر 4 گروه روی استیج بیان و کاوری چیزی با هم بزنن ولی این اتفاق نیفتاد. با این حال خوشحالم که توی توری بودم که با توجه به اخلاق افراد این گروهها ممکنه دیگه تکرار نشه. شب به یاد موندنیی بود سرشار از موسیقی و گرما و هیجان و صدا و ... امیدوارم دفعه بعد تعداد ایرانیها بیشتر از این سری باشه و متال دوستان بیشتری بتونن موزیسینهای محبوبشون رو از نزدیک ببینن تا بعد...
پ.ن عکسهایی که میبینید بعضا توسط دوستان و بعضا از سایت رسمی تور sonisphere دریافت شده. خودم بعلت فشار جمعیت عکسی نگرفتم.
قبل از هر چیز این رو بگم که این پست در مورد آخرین فصل و کل مجموعه سریال lostه. اگه هنوز finale رو ندیدید همین الان دست از خوندن بردارید تا چیزی رو برای کسی spoil نکرده باشم...
قبل از هر چیز این رو بگم که خیلی تلاش کردم که دیشب مشغول دیدن series finale نشم. ولی میدونید که معمولا این کشمکش های داخلی در نهایت زیاد جواب نمیده. اول گفتم اصلا نمیبینم، بعد گفتم 10 دقیقه میبینم، ولی بعد 10 دقیقه دیگه بیخیال شدم چون میدونستم نمیتونم کاریش کنم. So sit back and enjoy the final ride...
Lost با تمام موافق ها و مخالفهایی که داره، با تمام پیچیدگیهاش و با تمام راز و رمزهاش تموم شد. من معتقدم علیرغم تمام مسائلی که ممکنه خیلی مخالفها و منتقدها از این سریال بکنن یک چیزی اصلا جای شک نداره و اون هم اینه که "محاله به صنعت تلویزیون در قرن 21 نگاه کنیم و اسمی از لاست نیاریم". (نقل به مضمون از Daniel Dae Kim هنرپیشه نقش Jinn در سریال). با اینکه خیلیها معتقدن تهیه کنندگان سریال در میانه راه مسیر رو عوض کردن و خیلیها اینطور میگن که این سریال در طول ساخت نگاشته شد نه اینکه از ابتدا مشخص باشه به کجا میره، من به شخصه معتقدم جواب به این سوالها و نظرها هم مثبته هم منفی. من فکر میکنم تیم J.J Abrams, Carlton Cuse و Damon Lindelof کاملا میدونستن به "کجا" میرسن. ولی شاید نمیدونستن از چه "مسیری" به اون نقطه میرسن.
تمام Finaleهای لاست در 5 ساله گذشته دارای روند نسبتا سریع، پر هیجان و در عین حال دارای یه Plot Twist بودن. این سنتی بود که میشد انتظار داشت در آخرین قسمت این سیزن (که قسمت پایانی سریال هم بود و در واقع هم Season Finale بود و هم Series Finale) به شکل قوی تری مطرح بشه. همونطور که توی سیزن 4 دیدیم که پرشهای زمانی ما در واقع به جلو بود نه به گذشته، اینجا هم با این Twist روبرو شدیم که Flash Sideways ها یا Alternative realityهای این فصل عملا نوع جهان برزخ بودن. من به شخصه از این Concept خوشم اومد. چون اون رو در هماهنگی با کل سریال میدونم.چرا؟
در ابتدای این سریال تمام شخصیتها از دنیای خودشون خارج میشن و بر اثر یه سانجه هوایی مقیم یه جزیره راز و رمز دار (میتونیم حتی بگیم معجزه دار؟) میشن. شخصیتهایی که به قول Jacob در اپیسود 16 این فصل در عین این که جزیره به اونها احتیاج داشت اونها هم به جزیره احتیاج داشتن. شخصیتهایی که از یه زندگی بی هدف در جهانی که ما میشناسیم وارد جهانی به اسم "جزیره" شدن که برای اکثرشون زندگی متفاوت (بهتر؟) رقم زد.
من معتقدم همین Concept برای برزخی که ما به اسم Flash Sideways میشناسیم تکرار شد. شخصیتهایی که دیر یا زود جهان فانی رو ترک کردن به جهانی وارد شدن که میشه اون رو برزخ دونست. بعضیها معتقدن این طرح دیرتر مطرح شد و قرار بوده پایان سریال چیز دیگه ای باشه و در آخرین لحظه این تم مذهبی و فرازمینی Afterlife رو گرفته. من موافق نیستم. نشانه های زیادی هست که این موضوع رو رد میکنه مثلا:
1. John Locke از فاصله زمانیی که از فرودگاه LAX خارج میشه تا از کار اخراج میشه تا با Hurly آشنا میشه تا به عنوان یه معلم Sub مشغول کار میشه تا تصادف کردنش و عمل شدنش لااقل باید یه زمان مادی 1-2 هفته ای باشه. (توجه کنید به صمیمیتی که بین لاک و شاگردهای مدرسه هست. برای این صمیمیت چند روزی زمان لازمه لااقل) در مقابل این گذر زمان از دید شخصی مثل دزموند به هیچ وجه حس نمیشه. لااقل نه به این طولانیی. به این علت که این جهان برزخ فقط مکانیه واسه move on کردن و ارتقا افراد به جهان بهتری که میشه بهش گفت بهشت. (نمیخوام زیاد مذهبی بشه داستان ولی کلمه بهتری ندارم بگم)
2. Hurley در سکانسهای آخر رو به Benjamin linus میگه : من و تو تیم و زوج خوبی بودیم. این عملا اشاره داره به سالهایی که Hurley و Ben عملا نقش ریچارد و جیکوب رو در جزیره بازی کردن. که ما نمیدونیم چه مدتی بوده (اهمیتی هم نداره)
در پایان معتقدم با اینکه خیلی از سوالات و راز و رمزها بی جواب موند، با اینکه سریال تا حدودی پایانی داشت تو مایه های ترکیبی از 6Th Sense, The Others, Titanic ولی من به عنوان یه بیننده کاملا Obsessive که چیزهایی رو که دوست دارم شدیدا بهشون وابسته میشم از پایان سریال راضی بودم. اتمام سریال با پرواز هواپیمای ajira و بسته شدن چشمهای جک و حضور vincent کاملا اشک من احساساتی رو در آورد (Maybe I'm too cheesy but i can't help it) این سریال از ابتدا در مورد کاراکترها بود و به خوبی هم سرنوشت همه اونها نشون داده شد. شاید حالا نوبت ما باشه که Move on کنیم. ولی میدونم که کار ساده ای نخواهد بود. لااقل برای من. Lost اینقدر پتانسیل داره که بارها دیده بشه، بارها در موردش صحبت بشه و بارها در مورد رازهایی که پاسخ داده نشده تئوری بافی بشه...
We move in circles Balanced all the while On a gleaming razor's edge
A perfect sphere Colliding with our fate This story ends where it began ...
ای بابا... رانی جیمز دیو هم که مرد...یادش گرامی. امیدوار بودم که توی استانبول ببینمشون ولی اول تورشون کنسل شد و بعد هم که این خبر... امیدوارم باقی بندهای بزرگ حالا حالاها تلفات ندن...
این مدت چند تا آلبوم خوب اومد که اگه نشنیدین بهتون پیشنهادشون میکنم.
Nevermore - Obsidian Conspiracy Scorpions - Sting in the tail Slash - Slash Anathema - We're here because we're here
به شخصه هنوز اونقدر گوش نکردمشون که نظر قطعی بدم ولی ترتیبی که بالا نوشتم فعلا میتونه rate از خوب به بد حساب بشه. تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Saturday, April 24, 2010
امروز به یه کشف جالب رسیدم! توی این بلاگ تقریبا راجع به هرچیزی که به گیتار مربوط میشده یه پستی زده شده به جز پیک! پس این پست میریم سراغ این قضیه
Pick یا Plectrum یا مضراب یا زخمه یا پیک یا ... ابزاریه که بیشتر نوازنده های گیتار الکتریک برای نواختن سیم ازش استفاده میکنن. حالا از استثناهایی مثل مارک نافلر اگر بگذریم که خیلی معروفه به استفاده از انگشتهاش به جای سیم، یا نوازنده های بلوز کانتری مثل اریک ساردینز و خیلیهای دیگه میبینیم که خود پیک هم مثل گیتار و امپ و پیکاپ و افکت جزو المانهای مهم نوازندگیه. امروزه کمپانیهایی حتی هستن که پیکهای boutique درست میکنن که قیمت هر یکیشون به 20 دلار هم میرسه ! (که در قیاس با پیکهایی که معمولا هر 6 تاشون زیر 10 دلار قیمت داره قیمت بالاییه) مثل شرکت Read Bear .
شاید براتون جالب باشه بدونید که جنس پیک هم توی صدای شما تاثیر داره. و خیلی از نوازنده ها فقط با یک مدل خاص راحت هستن پیک بزنن و انتخاب پیک براشون اهمیت زیادی داره.
من گیتار زدن رو با پیکهای Planet Wave و Gibson شروع کردم. یعنی دو تا پیک داشتم که به تناوب بین اینها جا به جا میشدم. اوایل داستان اصلا این نوع پیک برام اهمیت زیادی نداشت. به هرصورت هرچی تجربه بیشتر میشه آدم بیشتر به این مسائل اهمیت میده نه؟((:
بعد از یه مدت اومدم سراغ پیکهای Dunlop Tortex 88 با همون رنگ سبز معروفشون و لاک پشتی که روشون کشیده شده. یه مدتی هم با اینا میزدم.
7 سال پیش یهو دچار تحول شدم و کلا از Dunlop رفتم سراغ پیکهای Ibanez. بیشتر با signatureهای پل گیلبرت زدم تا اینکه با Dunlop Jazz III آشنا شدم.
از 5 سال گذشته به امروز هم Jazz IIIهای کمپانی dunlop به رنگ مشکی پیک مورد علاقه من شدن و با اونها میزنم. البته این قضیه این اواخر کمی متناوب تر شده و در کنار این مدل خاص از Jazz III Ultex و Stubby 1mm هم استفاده میکنم که به نظرم پیکهای خوبین. فقط بدیش اینه که Jazz III Ultex رو ایران ندیدم داشته باشن. (اگه شما میدونید کجا داره بگید برم سراغش)
حالا میخوام ببینم شما با چه مدل پیکی راحت هستید و میزنید؟ یا شاید اصلا براتون تفاوت آنچنانی نداره؟ ضخامت ، اندازه، کمپانی و چیزهای دیگه که براتون مهمه رو بگید. تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Saturday, April 10, 2010
توی داخل کشور خرید گیتارهای خیلی خوب معمولا نیاز به بودجه زیادی داره. برای همین خیلیها ترجیح میدن گیتار معمولی تری بگیرن و بعدا واسه upgrade کردنش دست به عوض کردن pickupهای گیتار میزنن. این پست رو اختصاص میدم به ذکر چند نکته در مورد عوض کردن پیکاپها:
قطعا قبل از اینکه پیکاپهای جدیدتون رو تهیه کنید یه تحقیق حسابی در مورد جنس صدای مورد علاقه تون هم بکنید. در ضمن یه نکته رو بدونید که در صدای گیتار الکتریک نوع چوب گیتار تاثیر زیادی روی صدا خواهد داشت. به همین علت مثلا اگه چوب گیتار شما ماهوگانی بود نرید پیکاپی بخرید که bass frequency خیلی قویی داره. چون ذاتا ماهوگانی صداش تیره و بم هست و ترکیبش با یه پیکاپ بم صدا رو زیادی muddy میکنه
حواستون باشه که اگه گیتار شما پیکاپهای passive داره و میخواین عوضش کنید به یه پیکاپ active که با باتری تغذیه میشه نیاز دارید که ملحقات پیکاپ رو (منبع تغذیه، کیت همراه و ...) رو یه جایی توی بدنه گیتار جا بدید. در نتیجه کارتون سخت تره.
قبل از باز کردن پیکاپهای اصلی ساز حتما از نحوه cablingش یا عکس بگیرید یا اگه گیتارتون سایت ساپورت معتبری داره نسخه cablingش رو از سایت مربوطه دانلود کنید که بدونید سوییچینگ گیتارتون چطوری عمل میکنه. اکثر پیکاپها 3 یا بعضا 5 سیم دارن که ممکنه لازم باشه گاها دو تا سیم رو با هم به یه پایه لحیم کنید (مثل اکثر مدلهای dimarzio)
موقعی که پیکاپهای اصلی گیتارتون رو دارید باز میکنید کل پیکاپ سلکتور رو از قلعهای لحیم شده کامل تمیز کنید که بعدا کارتون خیلی کثیف کاری نداشته باشه.
موقع لحیم کاری اطراف گیتارتون رو با پارچه های به درد نخور میتونید بپوشونید که یه وقت finish پشت گیتارتون رو با هویه نسوزونید. مثل مریض اتاق عمل ((:
اکثر مواقع برای وصل کردن Earth پیکاپها لازم میشه که اونها رو به یکی از پتانسیومترها اتصال بدید که گاهی به علت جای کم و دید کم و طول سیم کوتاه پیکاپها میتونه کار سختی باشه. میتونید برای این کار یه رشته سیم رو جداگانه به potها لحیم کنید و بعد کل رشته های earth پیکاپها رو به اون سر این رشته سیم اتصال بدید.
اگه بعد از وصل کردن پیکاپها صداتون نویز داشت به احتمال خیلی زیاد یا لحیم کاریتون خیلی خوب نبوده و اتصال اضافی دارید یا گیتارتون shielding حسابی نداره. اگر همراه با نویزی که میشنوید gain صداتون خیلی کمتر از چیزیه که باید باشه به احتمال قریب به یقین ارتباط earth رو به درستی اتصال ندادید.
صدای یکی از پیکاپها خوب میاد ولی اون یکی صدای تودماغی و غیرطبیعی داره: معمولا این ایراد موقعی پیش میاد که یه پیکاپ رو با فاز معکوس لحیم کرده باشید. یعنی با اینکه طبق manual رفتین جلو ولی باز صدا درست نیست. در این صورت جای دو سیم اصلی (معمولا قرمز و مشکی، یا قرمز و سفید) باید عوض بشه که توی خیلی از موارد مشکل رو حل میکنه.
enjoy your new set of pickups! (: تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Saturday, February 20, 2010
خیلی وقتها پیش میاد که گروههایی یا نوازنده ها یا خواننده هایی هستن که با اینکه از دید اکثر اون عده ای که قبولشون داری و معتقدی یه چیزی حالیشونه فوق العاده ان. ولی تو هیچ رقمه نمیتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی. به شخصه برای من این موضوع میتونه انتخاب خوبی برای بحث با شما باشه. شما تا به حال به این حالت برخورد کردید؟ چه خواننده ها یا نوازنده ها یا گروههایی هستن یا بودن که با اینکه میدونید خوبن و به صورت خلاصه قبولشون دارید ولی علاقه ای بهشون و موزیکشون ندارید؟ برای خود من اولین مثالهایی که به ذهن میرسن عبارتند از Frank Zappa Radiohead Muse تا بعد...
یه سری از پستهایی که فکر میکنم ممکنه به درد دوستان نوازنده یا کسانی که علاقه دارند پستهایی که از نظر خودم جزو پستهای مفید این بلاگه رو بخونن گذاشتم دست چپ صفحه. دو سه سالی بود که این کار رو نکرده بودم. امیدوارم به کارتون بیاد
گروه آلمانی اسکورپیونز بعد از حدود 4 دهه فعالیت با آلبومی که بهار امسال عرضه میکنه خودش رو بازنشسته میکنه. من با اینکه کمی ناراحت شدم ولی از این که قبل از اینکه افول چشمگیری داشته باشن این کار رو میکنن خوشحالم
یکی از دوستان پرسیده بود آلبوم های داستانی مورد علاقه ام رو نام ببرم. در حال حاضر این 5 تا رو میتونم بگم 1. Pink Floyd - The Wall 2. Queensryche - Operation Mindcrime 3. Dream Theater - Metropolis Pt.2:Scenes From a Memory 4. Wasp - The Crimson Idol 5. Pain of Salvation - Be
متالیکا و مگادث و آنترکس و اسلیر امسال با هم تور خواهند داشت. اجرا در لهستان و بلغارستان قطعی خواهد بود باید دید آیا این پیر و پاتالها سر بیشتر از این هم به توافق میرسن یا نه؟ ((: اگه تا استانبول با هم دعواشون نشه خوبه. تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Wednesday, January 20, 2010
خب این چند روز خیلی گرفتار بودم و به همین علت پست فستیوال سالانه Namm 2010 امسالمون کمی دیر شد. ولی به هرحال Late better than never. توی این پست نگاهی داریم به محصولات جدید عرضه شده (البته برخی از اونها!!) در فستیوال National Association of Music Merchants که به اختصار NAMM گفته میشه و هرسال در آناهایم ایالات متحده در اولین روزهای سال جدید برگزار میشه.
یکی از کمپانیهایی که من هر ساله سعی میکنم محصولاتش رو چک کنم کمپانی Suhr هست. این کمپانی کوچیک که توسط یکی از luthierهای قدیمی فندر به اسم John Suhr تاسیس شده یکی از باکیفیت ترین سازنده های گیتار در دنیاست. محصولات جدید این کمپانی شامل گیتارهای 7 سیم برای اولین بار در تاریخ این کمپانیه. همچنین قراره یه کارخانه در چین بزنن و خط تولید گیتارهای جدیدی رو راه اندازی کنن به اسم Rasmus. البته قراره این گیتارها به قیمت ارزونتر و با بهترین کیفیت ممکنه ساخته بشه. به این ترتیب که اول در چین ساخته بشه و بعد به امریکا بره و تنظیم بشه و بعد به فروش برسه. باید دید چی از آب درمیاد
کمپانی معروف ساخت امپلی فایرهای گیتار، مارشال امسال دو محصول جدید عرضه کرده. اولیش یه امپ جدیده به اسم JMD1 که preamp اون دیجیتاله و سعی شده تعداد زیادی از امپهای معروف و legendary این کمپانی رو شبیه سازی کنه. اما poweramp اون از لامپ خلا استفاده میکنه و مجهز به چهار لامپ EL34 خواهد بود. باید دید تلاش مارشال در رقابت با محصولاتی نظیر line6 Spider valve که با کمک Bogner ساخته شده در کسب بازار امپ سیمولاتورهای هایبرید به کجا میرسه. من که زیاد حال نکردم با این محصول و کماکان معتقدم بعد از JVM Series که دو سال پیش عرضه شد و فوق العاده بود مارشال کار بهتری نداده بیرون
پروژه بعدی مارشال امپ مخصوص اسلش هست که البته هنوز عرضه نشده و نام AFD رو خواهد داشت که مخفف Appetite for Destruction عنوان آلبوم کلاسیک گروه Guns N Roses هست. به نظر من این امپ از کارهای موفق مارشال از آب درخواهد اومد.
اما Ibanez کمپانی محبوب اینجانب! امسال هم به سنت سالهای پیش افزایش قیمت رو در دستور کار داشته که نمیدونم تا کجا میخواد بره جلو! محصول جدید این کمپانی در خط rg prestige گیتار RG4570 ه که بالاخره دارای پیکاپهای Dimarzio درست و حسابی شده. Tone Zone, Blue Velvet, Air Norton و بدنه Mahogany با یه لایه flamed maple که روی ساز رو پوشونده. قیمت هم که تو عکس معلومه...
یه line جدید دیگه هم مطرح کردن به اسم RGD که منظور از D در اینجا Drop tuning ه. این سازها scale بلندتری به نسبت rgهای عادی دارن و میشه به نوعی baritone به حساب آوردشون. فرم برش بدنه و پیکاپ سلکتور من رو یاد گیتارهای music man میندازه. در ورژنهای شش سیم و هفت سیم عرضه خواهند شد. در مورد Signatureها هم امسال ورژن قدیمی 7 سیم steve vai مجددا reissue شده و همچنین یه Joe Satriani جدید با 24 فرت و پیکاپ neck به صورت single coil. با شماره مدل JS2400 که میبینیدش.
کمپانی Ernieball/Music Man هم به مناسبت دهمین سال کار کردن با جان پتروچی گیتاریست دریم تیاتر یه ورژن جدید از این ساز رو به اسم JPX عرضه کرده که بدنه نیمه پر داره و پیکاپ سلکتورش هم به حالت 5 وضعیته تغییر ظاهر داده. اینم از این!
نوبتی هم باشه نوبت PRS و گیتار جدیدیه که برای Mikael Akerfeldt گیتاریست گروه بزرگ Opeth طراحی کرده. این گیتار جزو سری SE خواهد بود و مطمئنا قیمت بالایی هم نخواهد داشت. حدس من چیزی بین 600 تا 900 دلاره. حالا باید دید. به نظر من اگه اون O بزرگ رو روی بدنه نمیزدن و میذاشتن رو فرت 12 بهتر بود ولی کی نظر من رو پرسیده؟((:
BC Rich و ورژن هفت سیمه گیتار جناب کری کینگ از گروه Slayer
کمپانی محبوب من در ساخت امپلی فایر Mesa Boogie هم امسال بعد از گرد و خاک پارسالش که دو امپ جدید Electradyne و Mark 5 رو معرفی کرد امسال آروم شده و فقط یه امپ Portable جمع و جور 15 واته عرضه کرده به اسم Transatlantic که ادعا کرده با وزن کم زیر 20 پوندش خیلی راحت برای یه نوازنده قابل حمل و نقله. بدی این امپ اینه که effects loop نداره! یه بدی دیگه که خواهد داشت قیمتشه که باز حدس میزنم توی امریکا حدود 900 الی 1000 دلار باشه و در خارج امریکا 1500.
Orianthi و گروهش در حال اجرای برنامه در Namm امسال
اینم درامز Terry Bozzio...
Jordan Rudess در حال دمو دادن کیبردهای همیشگیش از کمپانی Korg
و در نهایت کمپانی Dean. با گیتار Signature جدیدش برای Chris Implitteri و Dave Mustaine که گیتار Dave Mustaine یه خورده زیادی شبیه گیتارهای Explorer جناب جیمز هتفیلده... چی بگم والا!!
اینم برای حسن ختام به سنت هر ساله... Dean و دخترهاش...;)
خب به مناسبت آخرین پست سال میلادی و تولد بلاگ و این حرفها! توی این مطلب میرم سراغ فیلمهایی که امسال به نظرم بهترینها بودن و دیدنشون برای من از باقی فیلمها جذابتر بود. البته نحوه این پست ترتیب خاصی نداره و همه موارد زیر به نظرم جزو فیلمهای خوب امسال بودن هرچند که کلا امسال رو بدتر از سال گذشته میدونم (که از ۲۰۰۷ بهتر بود) پارسال امیدوارتر شدم به فیلمها ولی امسال کمتر فیلم خوب دیدم. یا شاید فیلمهای خوب به چشمم نخوردن که توی این مورد از پیشنهادهای شما استقبال میشود (:
1. The Moon: به نظرم یکی از خلاقانه ترین فیلمهای امسال بود. با خرج کم. هنرپیشه کم و کلا جمع و جور. چیزی که توی ژانر علمی تخیلی (که من از فن هاشم) سخت میشه با بودجه کم کار جالبی درآورد. صدای Kevin Spacey هم که به جای خودش خالی از لطف نبود. به هرحال اگه در مورد فیلمهای امسال صحبت کنیم این اولین موردیه که به ذهنم میاد.
2.500 Days of Summer . یه کمدی درام عاشقانه. ولی نه از نوع کلیشه ایش. نحوه narration این فیلم رو خیلی دوست دارم و عقب و جلو شدنهای زمانیش رو. همچنین بازیها به نظرم خیلی خوبه.
3. Paranormal Activity: باز هم یه فیلم کم خرج دیگه اما اینبار در ژانر ترسناک. هرچند خیلی ها اعتقاد دارن که کمی این فیلم overrated هست ولی در کل من باهاش حال کردم. هرچند کمی یادآور Blairwitch project میتونه باشه. در ضمن پایان اریجینال فیلم خیلی از پایانی که اسپیلبرگ براش پیشنهاد داده و تغییر کرده بهتره. لااقل از نظر من.
4. The Boat That Rocked: اگه به pirate radio stationهای دهه 60 و 70 و موزیک راک اند رول اون دوران و حس یاغی گری teenagerی و این داستانها علاقه دارین. از دستش ندین. برای یه علاقه مند موزیک راک دیدن این فیلم تجربه خوبی میتونه باشه
5. Public Enemies: هرچند این هم اونقدر که من انتظار داشتم عالی نبود ولی خوب از بازی کریستین بیل و جانی دپ نمیشه راحت گذشت. یه فیلم قابل قبول و خوب. با یه سوژه جدی و واقعی برای علاقه مندان امریکای در سلطه گنگسترها.
6. Triangle: یه ترسناک قابل قبول دیگه. هرچند بیشتر از اینکه یه فیلم ترسناک به نظر بیاد بیشتر یه thriller روانی به حساب میارمش. شاید یه چیزی شبیه به ترکیبی از shining و machinist (اگه بشه ترکیبشون کرد) از اون فیلمهایی بود که اصلا انتظار نداشتم چیز جالبی باشه ولی خیلی خوب از آب دراومد. به نظر من شدیدا under rated بوده.
موارد دیگه قابل ذکر: Inglorious Basterds, Adventureland, District 9 و ... Avatar و Serious Man, Time Crimes و یکی دو تا فیلم دیگه هست که هنوز ندیدم. باید دید از اونها چی در میاد.
در عالم سریال هم Flash Forward میتونه پتانسیل خوبی داشته باشه که جای Lost رو بگیره. اما آیا موفق میشه یا نه باید دید. هر چند بعید میدونم ((:
در مورد آلبومهای موسیقی خوب امسال فقط بسنده میکنم به ذکر اسامی چون حتما همه گوش کردینشون: Porcupine Tree - The Incident Dream Theater - Black Clouds and Silver Linings Chickenfoot - Chickenfoot Cynic - Traced In Air که البته مال پارساله ولی من امسال حسابی کشفش کردم Slayer - World Painted Blood Transatlantic - The Whirlwind Lamb of God - Wrath و ...
When I look into your eyes I can see a love restrained But darlin' when I hold you Don't you know I feel the same 'Cause nothin' lasts forever And we both know hearts can change And it's hard to hold a candle In the cold November rain We've been through this Such a long long time Just tryin' to kill the pain Yeahh.. But lovers always come And lovers always go And no one's really sure Who's lettin' go today Walking away If we could take the time To lay it on the line I could rest my head Just knowin' that you were mine All mine So if you want to love me Then darlin' don't refrain Or I'll just end up walkin' In the cold November rain
Do you need some time On your own Do you need some time All alone Everybody needs some time On their own Don't you know you need some time All alone
I know it's hard to keep an open heart When even friends seem out to harm you But if you could heal a broken heart Wouldn't time be out to charm you
Sometimes I need some time On my own Sometimes I need some time All alone Everybody needs some time On their own Don't you know you need some time All alone
And when your fears subside And shadows still remain I know that you can love me When there's no one left to blame So never mind the darkness We still can find a way 'Cause nothin' lasts forever Even cold November rain
Don't ya think that you Need somebody Don't ya think that you Need someone Everybody needs somebody You're not the only one You're not the only one
Don't ya think that you Need somebody Don't ya think that you Need someone Everybody needs somebody You're not the only one You're not the only one
Don't ya think that you Need somebody Don't ya think that you Need someone Everybody needs somebody You're not the only one You're not the only one
Don't ya think that you Need somebody Don't ya think that you Need someone Everybody needs somebody
یکی از موارد مهم موقعی که سیم گیتار عوض میشه تنظیم intonation گیتاره. Intonation عبارته از تنظیم کردن Saddleهای بریج به صورتی که دسته گیتار در فرتهای پایینتر از فرت 12 گیتار صدای درستی به شما بده
سوال اول اینه که چه موقع میفهمیم که intonation گیتار ما تنظیم نیست؟
جواب: زمانی که سیم گیتار به صورت آزاد کوکه. ولی وقتی از فرت 12 به پایین اجرا میشه نتها کمی sharp یا کمی flat هستن و دقیق صدای درست به ما نمیدن.
برای اصلاح این موضوع چه مواردی باید انجام بشه؟
1. اگه سیمتون کهنه است عوضش کنید. خیلی مواقع مشکل فقط با تعویض سیم حل میشه (اگه intonation ساز تنظیم باشه)
2. تنظیم اکشن در صورتی که زیادی پایین باشه. یه مقدار بالا بردن اکشن گاها این موضوع رو حل میکنه
3. تنظیم ارتفاع پیکاپ به نسبت سیم. اگه این فاصله خیلی کم باشه باید با پایین بردن پیکاپ کمی این ارتفاع رو تقلیل داد.
اگه با سه مورد بالا قضیه حل نشد به شرح زیر عمل میکنیم 1. گیتار رو کامل کوک میکنیم. به نحوی که سیمهای آزاد به ما کوک درست رو نشون بدن. 2. فرت 12 گیتار رو به صورت natural harmonic اجرا میکنیم. در حالت ایده آل باید صدای سیمهای آزاد با یک اکتاو بالاتر شنیده بشن. (با تیونر این کار رو انجام میدیم) 3. حالا خود فرتهای 12 رو میگیریم و نت اجرا میکنیم. دو حالت پیش میاد: الف) اگه صدای نت فرت 12 از صدای هارمونیکش بم تر باشه یعنی باید saddle گیتار کمی به جلو حرکت کنه. با آچار آلن لازم واسه بریج این کار رو انجام میدیم و دوباره ساز رو کوک میکنیم ب) اگه صدای نت فرت 12 از صدای هارمونیکش زیرتر باشه یعنی باید saddle گیتار کمی به عقب حرکت کنه (سیم بلندتر بشه). به این ترتیب روند بالا رو چند بار انجام میدیم تا به تنظیم مناسب برسیم.
راستی از این آلبومها قافل نشید: Porcupine Tree - The Incident Alice in Chains - Black Gives way to blue Arch Enemy - The Root of All Evil تا بعد...
به بهانه Leak شدن آلبوم جدید گروه Megadeth با عنوان Endgame...
دیشب این آلبوم رو گذاشتم و برای اولین بار دور و بر ساعت 10 شب گوش کردم. به جز Track اول که به نظرم بسیار فوق العاده اومد و جسته و گریخته بعضی از ریفها و ترکها در مجموع اصلا ما رو نگرفت این آلبوم. فکرش رو که میکنم میبینم نه تنها این آلبوم بلکه خیلی از آلبومهای دیگه گروههای قدیمی هم گاها این حالت رو در من ایجاد میکنن که اصلا دیگه جذبشون نمیشم. میخوام بدونم آیا این حالت برای شما هم پیش میاد یا نه. فکرش رو که میکنم میبینم 4 علت اصلی میشه برای این موضوع متصور شد.
1. واقعا کارهای جدید این گروهها (توی مثال خاصی که داریم میزنیم Megadeth) یا یه مورد دیگه که به ذهنم میرسه Operation Mindcrime Part 2 گروه معظم Queensryche و خیلی آلبومها دیگه... شاید واقعا کارهای جدید این گروهها دیگه به خوبی قدیم نیست. خوب این اولین چیزه که به ذهن میرسه
2. شاید تغییر ذائقه توی موسیقی favorite آدم، بتونه باعث بشه که دیگه اون ارتباطی که با موزیک قدیم یه گروه میگیریم با موزیک جدیدش نگیریم. منظورم اینه که شاید در برهه ای از زمان ما سبک خاصی رو خیلی دوست داشتیم (مثلا new wave of british heavy metal) و اون زمان آلبومهایی بوده که خیلی روی ما اثرگذار بوده. حالا با اینکه ذائقه و سلیقه تغییر کرده ولی اون اثر اون آلبوم خاص هنوز روی ما باقیه، ولی کارهای جدیدتر دیگه اون حس رو ایجاد نمیکنن.
3. شاید زیاد گوش کردن آلبوم های قدیمی باعث شده اونها grow کنن و ما این فرصت رو به آلبومهای جدیدتر نمیدیم، ضمن اینکه از فاکتوری به اسم خاطره و Nostalgia و این چیزها هم نمیشه گذشت.
4. گذر زمان یه سری کارها رو به صورت خودکار کلاسیک میکنه. جوری که حتی اگه کاری بدی که از اون کار کلاسیک شده بهتر هم باشه، ولی باز به خاطر اون بار و وزن گذر زمان دیگه نشه با اون کارها رقابت کرد. مثلا فکر کنید، ترکی مثل Escape از آلبوم 1984 متالیکا آهنگ بهتریه یا مثلا Judas Kiss از آلبوم سال 2008 این گروه؟
خوشحال میشم نظرتون رو در این مورد بدونم و اینکه آیا نظر شما کدوم یک از 4 مورد بالاست؟ یا شاید هم عوامل دیگه ای دخیله که به ذهن من نرسیده. تا بعد...
- این کاری رو که میگی رو من انجام نمیدم. نه حوصله اش رو دارم نه وقتش رو نه دوست دارم اینطوری انجام بدم. Plan A Sucks
- خوب باشه. ما هر طور تو مایلی عمل میکنیم.
- Plan B به نظر من باید انجام بشه. اینطوری اون چیزی میشه که من میخوام
After a while...
- این Plan B هم پدر آدم رو در میاره. اذیت میکنه. وقتگیر و هزینه برداره. برنامه ریزی وجود نداره!
- خوب برگردیم رو Plan A ؟ یا کار دیگه ای میشه کرد؟
- نه اون کار هم فایده نداره. همین رو باید انجام بدیم. نه من همین رو انجام میدم...
...و این داستان ادامه دارد. این آدمهایی رو دیدید که دقیقا هر چیزی بگین مخالفش رو میگن؟ در این جور مواقع یا باید سر خودت رو بکوبی به دیوار یا سر طرف رو ((: . البته راه سوم هم هست. اینه که کلا حرفهای طرف رو دیگه اصلا جدی نگیری و divertش کنی به ...
This is a little guitar test for you to detect the gear that I've used for guitar tone. here's the link. leave your comments in the blog or in my youtube page. let the game begin;)
مطلب را به بالاترین بفرستید:
Sunday, July 12, 2009
این پست رو هم طبق قولی که داده بودم اختصاص میدم به یه نیمچه گزارش از اجرای dream theater و cynic در روز 4 جولای در استانبول ترکیه.
1. اجرا در یه شهربازی/پارک انجام شد و از نظر جمعیتی شاید چیزی بالغ به 3000 نفر شاهد اجرا بودن که برای این دو تا گروه که به هرحال آنچنان اسم و رسمی ندارن (بخصوص cynic ) قابل قبوله. به هرحال محل اجرا کاملا packed بود و مشخص بود که اجرا sold out شده.
2. تعداد زیادی از بچه های هموطن رو دیدیم و در کنارشون بودیم که از celebrityها میشه به همایون مجدزاده و اردوان انزابی پور گیتاریست و بیسیست گروه کهت میان اشاره کرد.
3. برای مراسم meet and greet گروه غیر از من و دوستم مهدی که از ایران بودیم تعدادی از لبنان، عراق، قطر و کشورهای دیگه هم اومده بودن که در نوع خودش جالب بود.
4. اجرا با کمی تاخیر شروع شد که ظاهرا علتش تاخیر هواپیمای اعضای band در فرود در استانبول بود. راست و دروغش با ترک هایی که این رو اعلام کردن
5. برنامه ریزی ترکها برای وارد شدن تماشاچیها در یک کلام افتضاح بود. اولا کسانی که از ساعات اولیه روز اومده بودن بارها به خاطر به هم ریختن صف و ترتیب توسط عوامل پارک جاشون رو از دست دادن. و همینطور ما که خیر سرمون vip بودیم و باید زودتر میرفتیم تو با بقیه رفتیم تو! در نتیجه به سختی تونستیم جای جلوی استیج رو به دست بیاریم که دیگه اون داستان بماند. من موندم اینا چطوری پارسال کنسرت متالیکا رو توی یه استادیوم فوتبال برگزار کردن؟! امیدوارم اون به این بی نظمی نبوده باشه با اون همه جمعیت. کار به جایی رسیده بود که خود ترکها هم boo میکردن.
6. اولین بندی که sound check رو شروع کرد دریم تیاتر بود و بعدش که تمام stage چیده شد نوبت به cynic رسید که بنده خداها خودشون اومدن استیج رو برای خودشون چیدن و خودشون sound check کردن و رفتن. یاد بندهای ایرانی خودمون افتادم ((: اونوریها هم انگار سیستم مستضعفین زیاده.
7. از نظر تجهیزات هم یه صحبتی بکنیم، cynic از افکتهای fractal audio axe fx برای دیستورشنهاش استفاده کرد و میکس صدای خیلی خوبی هم داشتن. به نظر من این گروه با سبک خاص خودش واقعا منحصر بفرده و درامر فوق العاده خوبی هم داره. اما DT طبق معمول اکثر مواقع پتروچی از امپهای mesa/boogie mark4 برای دیستورشن استفاده کرد و الحق هم صدای چاق و چله و خوبی داشت. یه موضوع کمدی هم این بود که cabinetهای اصلی پتروچی که صدا رو microphone به pa میداد mesa/boogie بودن ولی باقی cabinetهاش که دکور بودن 4 تا کابینت marshall بود که لوگوی mesa رو چسبونده بودن روش ((: ای بسوزه پدر پول و تبلیغات
8. cynic در حدود 1 ساعت اجرا داشت و دریم تیاتر بین 2 الی 2 ساعت و 15 دقیقه. اجرای هر دو گروه بسیار خوب و بی نقص بود. شاید جز یه مورد که سیم 2 گیتار کوک C پتروچی برای آهنگ nightmare to remember کوک نبود و مجبور به کوک مجددش شد وسط کار بقیه اوضاع خوب پیش رفت. آخرهای اجرا هم یه جا keytar آقای rudess وصل نبود که keyboard tech ش سریع مشکل رو حل کرد.
9. در پایان Highlightهای این روز واسه من: اول دیدن گروه و صحبت با اعضاشون از نزدیک و گفتن اینکه از ایران اومدم و یه توضیح کوتاه از underground scene ایران واسه پتروچی که با کف کردن طرف همراه بود ((: دوم اجرای nightmare to remember که اصلا فکر نمیکردم اجراش کنن. سوم setlist بسیار خوب گروه که بیشتر old stuff زدن. شاید به خاطر پانزدهمین سال آلبوم awake بوده باشه. سوم اجرای ورژن دموی آهنگ hollow years با chorus طولانی ترش که واسه اکثر جمعیت ناآشنا بود. دیدن قیافه متعجبشون واسه من که خنده دار بود ((: i guess i am a dt freak after allدر مجموع همه چیز خوب پیش رفت. البته به جز پا درد آخر شب واسه بالای 12 ساعت سر پا بودن که ارزشش رو داشت ((:
10. در پایان ست لیست: IN THE PRESENCE OF ENEMIES PT.1. BEYOND THIS LIFE MISUNDERSTOOD A NIGHTMARE TO REMEMBER HOLLOW YEARS CAUGHT IN A WEB EROTOMANIA VOICES SOLITARY SHELL A RITE OF PASSAGE PULL ME UNDER ----------------------------------------- MEDLEY: I. METROPOLIS II. LEARNING TO LIVE III. ACOS: THE CRIMSON SUNSET تا بعد
با این اوضاع و احوال زیاد دل و دماغی واسه update نمونده. به هرحال چند تا خبر و جواب سوالهای دوستان رو بدیم و رفع زحمت...
Megadeth ضبط آلبوم جدید خودش رو تموم کرده و یه تور کوچولو ولی فوق العاده رو به همراهی Slayer و Machine Head و یه بند دیگه به اسم Suicide Silent برگذار کرده که البته امروز آخرین روزشه. در این 4 تا date دو تا رو megadeth به عنوان headliner رو استیج میره و دو تا رو slayer. باید چیز فوق العاده ای باشه همینطور توی سایت رسمی گروه dave mustaine اعلام کرده که بسیار از ضبط آلبوم جدید راضیه و هیچ آلبومی جز Rust in peace و شاید Countdown to extinction اینقدر اون رو به هیجان نیاورده. البته به شخصه این حرفها به نظر بیشتر trick تجاری میاد ولی باید دید چه کردن. یکی از آهنگهاشون به اسم headcrusher هم از طرف گروه عرضه شده که میتونید بشنویدش.
Olega در مورد منبع تغذیه pickupهای اکتیو پرسیده بود. همونطور که خودت گفتی معمولا از یه باتری کتابی واسه این قضیه استفاده میشه که خوب طبیعتا هر یه مدت یه بار باید تعویض بشه. در مورد بحث ظاهری زیاد فرمول ثابتی وجود نداره بعضی پیکاپهای معروف اکتیو مثل محصولات کمپانی emg یه دست صافن و بعضیها هم نه. به سایتهاشون مراجعه کنی بهتره
Arash در مورد تمیز زدن و استفاده از noise gate پرسیده بودی. نویز گیت بیشتر برای گرفتن نویزهای ضعیفیه که کابل و amp hum و پیکاپها ممکنه بدن. تمیز نوازندگی کردن بر اثر تمرین زیاد به دست میاد. اکثر کسانی که شما نوازندگیشون رو دوست داری از gain کمتری به نسبت چیزی که فکر میکنی استفاده میکنن و با layer بندی کردن صدا توی آلبومه که اون صدای پر رو به دست میارن. در نتیجه شما با gain بیشتر سعی میکنی راحتتر نوازندگی کنی که خودش نویزت رو میبره بالا. در یک کلام رمز تمیز زدن فقط تمرینه
پس فردا برای اجرای dream theater در تور آلبوم جدیدشون میرم ترکیه. سعی میکنم از اونجا یه سر به اینجا بزنم. البته اگه هواپیما سر راه تو جزیره lost سقوط نکنه ((: فعلا تا بعد...