About Mono!
Friends
 
Reviews/Useful For Guitarists
Archive

  Balatarin

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

 

 

 

Monday, March 29, 2004
 
خب با توجه به اینکه ظاهرا ملت همیشه در صحنه راک و متال باز با قضیه پست قبلی حال کردن و به این علت که راجع به این موضوع خیلی حرفها میشه زد تصمیم گرفتم که یه پست دیگه هم درمورد این موضوع مطرح کنم و یه مقدار بحث تکمیلتر بشه.هرچند که معتقدم به دست آوردن یک صدای خوب چیزی نیست که با دو تا پست قضیه اش بسته بشه ولی به هرحال میتونه یه دید کلی به کسانی که زیاد توی این خط نبودن بده...

توی پست قبلی در مورد اهمیت Equalisation و تنظیم EQ برای یک صدای ریتم مناسب برای متال صحبت کردم.امروز در مورد اهمیت EQ برای صدای لید میگم و بعد از اون میرم سر موضوعهای دیگه ای که در بهینه سازی صدا مهمه.
اگه فعالیت گروهی داشته باشید مطمئنا به این مشکل برخوردید که زمانی که به یه گیتار سولو میرسید صدای گیتارتون به جای اینکه بالای بقیه اعضا قرار میگیره خیلی کم و ضعیف میشه و گاهی خودتون هم نمیفهمید دارید چی میزنید!! روشهای زیادی به ذهن میرسه که این مشکل رو برطرف کنه که ساده ترین روش اینه که سر سولو صدای خودتون رو بلند کنید ، که این کار رو میشه با ساختن یه Patch با صدای بلندتر توی افکتتون در کنار Patch مربوط به ریتم گیتارتون انجام داد.(بالاخره غیر از سولو بقیه جاها لید گیتاریست هم داره ریتم میزنه دیگه!!! ;) ) این روش بد نیست ولی صددرصد کارا نیست.یعنی شاید پیش اومده باشه که با اینکه صداتون بلند شده ولی باز هم صدای گیتار لید از ریتم و بیس کمتره ! اگه هم خیلی صداتون رو زیاد کنید جوری میشه که یهو صدای همه رو میخورید!! برای ایجاد تعادل باز همون قضیه EQ مطرح میشه...
یه EQ مناسب برای لید گیتار با EQ مناسب برای ریتم کاملا متفاوته . هنگام زدن Lead مقدار Bass frequency شما باید خیلی کم و زیر 50% باشه.درغیر این صورت صدای شما رو مصنوعی و به قولی Muddy میکنه. اما اصلیترین فاکتور اینه که صداتون موقع لید زدن غیر از بلند بودن باید بتونه سیگنالها و فرکانسهای گیتار و بیس رو به اصطلاح Cut کنه و بیاد روی اونها قرار بگیره . برخلاف تصور عده ای که این موضوع رو به Treble Freq ربط میدن باید بگم هرچی treble زیادتر بشه شانس اینکه صداتون کمتر شنیده بشه بیشتر میشه یعنی برعکس اون چیزی که فکر میکنید.اینجا فاکتوری به نام Mid Freq به داد آدم میرسه و با Mid بالا در EQ مربوط به لید به راحتی صدای شما بقیه صداها رو میبره و میاد بالاتر.بدون اینکه مجبور باشید صدای Patch رو فوق العاده زیاد کنید.
موضوع دیگه ای که در رابطه با هرافکتی مطرحه و طبیعتا در مورد EQ هم صادقه فاکتور Level Matching هستش.باید به این نکته توجه بشه که اگه به هرافکت که در زنجیره افکتهاتون (Effect chain) قرار گرفته با دید مجزایی نگاه کنید enable یا disable شدن این افکت نباید تغییری در سطح volume شما داشته باشه (مگه اینکه خودتون بخواید از یه افکت به عمد برای زیاد کردن صدا استفاده کنید.مثل یه signal booster ) به هرحال سعی کنید میزان Drive افکتها رو به اندازه ای ست کنید که خروج و ورود اونها به زنجیره افکتها صداها رو بالا پایین نکنه مگر اینکه خودتون این فاکتور رو لازم داشته باشین.

اما بعد از قضیه EQ مساله ترتیب قرار گیری افکتها میتونه به طرز خیلی زیادی در صدای شما تاثیر بگذاره.به خصوص اگه از افکتهای یونیت یا همون stomp box ها استفاده کنید. اگه امپلی فایر شما مجهز به افکت لوپه و قابلیت این رو دارین که افکتها رو به صورت parallel در chain قرار بدین این کار رو بکنید.البته به تجربه ثابت شده که بعضی افکتها توی افکت لوپ عالی جواب میدن و بعضیها افتضاح . مواردی که به همون روش مستفیم به ورودی امپ وصل بشن بهتره شامل : distortion یا overdrive pedal و wah pedal هستن که فکر قرار دادنشون توی افکت لوپ رو نکنید مگه اینکه بخواید از دیستورشن پدالتون به عنوان Booster استفاده کنید.یعنی دیستورشن اصلی شما دیستورشن کانال خود آمپلی فایر باشه و بعد برای اینکه gain دیستورشن امپلی فایرتون رو زیاد کنید یه پدال دیستورشن یا درایو رو در لوپ قرار بدین تا gain بیشتری داشته باشید.

از مواردی که توی افکت لوپ عالی جواب میدن میشه به همین EQ Pedal ها اشاره کرد. اصولا همونطور که گفتم تغییر جای افکتها در زنجیره شما تغییرات زیادی به صدا میده و برای پیدا کردن صدای دلخواهتون بهتره همه حالتها رو ست کنید. برای مثال اینکه دیستورشن قبل یا بعد EQ باشه یا اینکه واه پدال قبل یا بعد دیستورشن باشه و یا اینکه دیستورشن حاصل از pre-amp قبل یا بعد overdrive pedal شما باشه تمام این موارد صدای پایانی رو تغییر میدن که بهتره همه این حالتها رو امتحان کنید.

مهمترین عامل توی صدای مناسب شما آمپلی فایره ! هر آمپلی فایری مناسب سبک و فرم کاری خاصیه و وسواس توی انتخاب آمپلی فایر هم مهمه.اگه کارهاتون بیشتر clean و بدون دیستورشنه برید دنبال امپهای Fender twinreverb و نمونه های مشابه. اگه راک دهه 70 و صداهای vintage مورد علاقتونه چیزی بهتر از vox نمیشه انتخاب کرد و اگه کار متال و دیستورشنهای قوی و fat مد نظرتونه یه مارشال با pre amp لامپی (Valve یا tube) یا یه peavy بهترین جواب رو به شما میده.و درنهایت اینکه به نظر من عامل اصلی موفقیت توی ایجاد یه صدای خوب صبر و حوصله است.کافیه صبر داشته باشین و با وسواس و وقت گذاشتن زیاد هرصدای ممکنی رو امتحان کنید تا درنهایت به اون چیزی که میخواین (در چهارچوب امکاناتتون) دست پیدا کنید.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, March 27, 2004
 




قبل از هرچیز بگم این پست فکر کنم طولانی شه . خواستین DC کنید بعد بخونید!

قبلا یه عده چرت و پرت راجع به کیفیت صدا و مشخصات گیتار و اینطور چیزها نوشتم ظاهرا بعضیها خوششون اومده و باز هم از این تیپ مطالب خواستن که یه خورده جنبه آموزشی! داشته باشه.حالا ما هم نه به قصد آموزش!! ولی برای share کردن یه سری تجربه هایی که داریم گفتیم این پست رو بنویسیم. حالا یا حال میکنین یا میگین چرندیاته بعد ما میفهمیم دیگه نمینویسیم!!

پست امروز رو اختصاص دادم به بهینه سازی صدا یا همون چیزی که کفار بهش میگن Guitar Tone ! احتمالا دیدین مثلا میگن X's tone Rules یا Y's tone is horrible و ... این قضیه Tone صدا با اینکه موضوعیه که هم جنبه سلیقه توش مطرحه و هم با توجه به امکانات و تجهیزاتی که دراختیار یه گیتاریسته تغییر میکنه ولی باز جای مانور زیاد داره.
با این وضعی که ما ایرانیها داریم و برای هرچیزی تقریبا دوبرابر ارزشش باید پول بدیم بحث بهینه سازی tone مهمتر هم میشه چون باید سعی کنیم با حداقل امکانات بهترین صدا رو به وجود بیاریم.سعی میکنم توی این پست یه سری پارامترهای اصلی ایجاد یه tone صدای خوب رو که به تجربه بهشون رسیدم توضیح بدم...اگه هم دیدین جاییش رو دارم چرت و پرت میگم بیاین بگین یه چیزی هم ما یاد بگیریم ، ok here we go

اصولا تنظیم یه صدای Clean قابل قبول و مناسب کار زیاد سختی نیست و بالاخره میشه یه چیز عامه پسند رو یه جوری با حداقل امکانات (یه گیتار و یه باند !! حتی آمپلیفایر گیتار هم نباشه) ایجاد کرد.اما مشکل از جایی شروع میشه که شما بخواین یه صدای دیستورت شده مناسب به دست بیارین . فاکتورهای زیادی اینجا دخیل هستن که بی چون و چرا پولی که خرج کردین و تجهیزاتی که دارین حرف اول رو میزنه! درهر صورت درهر سطح امکاناتی هستین صدای شما قابل بهینه سازیه. البته درحد معقول . قبل از هرچیز این فکرها رو از سرتون بندازین بیرون :

1- احتمال امکان ایجاد صدای یکسان و 100% مشابه با فلان گیتاریست فلان گروه دقیقا معادل عدد صفره! اینکه با تجهیزات جمع و جور و خونگی که ماها در اختیار داریم (به جرات میتونم بگم حرفه ای ترین گیتاریستهای ایران هم همه تجهیزاتشون در حد کارهای خونگی و Gig های توی کافه های کشورهای دیگه است!) ایجاد صدای یه سیستم صوتی یه گروه حرفه ای که بالای دو سه هزار دلار خرجشه غیرممکنه. شما فقط ممکنه صدایی نزدیک یا تاحدی مشابه اون صداها رو ایجاد کنید نه بیشتر.

2- صداهایی که توی آلبومهای موسیقی راک یا متال میشنوید صدای Product و master شده است.کلی مهندس صدا و producer روی این چیزا کار کردن تا صدای آلبوم اونطوری شده! راجع به اهمیت producer یه آلبوم صحبت نمیکنم چون خودش یه پست جدا میخواد فقط اینو بگم اگه میخواین صدای عادی و product نشده و به اصطلاح Raw تجهیزات نوازنده های حرفه ای رو بشنوید باید برین دموهاشون رو گوش بدین تا ببینید production چه معجزه ای میکنه.

خب...با این مقدمات ، بریم سر بهینه سازی. مهمترین موضوع در درجه اول اینه که ببینید چی میخواید؟! و صدای مد نظرتون که میخواهید بهش نزدیک بشید (نه اینکه عینش رو بسازید) چه صداییه؟ دیستورشنهای نوازنده های مختلف و گروههای مختلف تفاوتهای زیادی دارن و شما اول باید هدفتون رو معلوم کنید . من سعی میکنم چند نمونه کلیتر رو اینجا بررسی کنم، فقط این رو بدونید که بعد از اینکه انتخاب هدفتون معلوم شد میاید سر مهمترین فاکتور ! EQ . تنظیم طیف فرکانسی صدا یا Eqing مهمترین جز ایجاد یه صدای خوبه.به جرات میتونم بگم یه EQ بد میتونه صدای مجموعه تجهیزاتی عالی رو به گند بکشه و برعکسش هم صادقه.با تنظیم مناسب EQ میتونید بهترین صدای ممکنه رو از کمترین تجهیزات ممکنه به دست بیارین. ، قبل از هرچیز باید بدونید کار EQ به چه صورته.همونطور که میدونید صدایی که از گیتار شما بدست میاد مجموعه ای از فرکانسهای مختلفه.کار EQ در واقع نوعی فیلترینگ این فرکانسهای مختلف و تنظیم شدت و ضعفه اونهاست . طیف فرکانسی از Bass ترین فرکانس تا treble در اختیار شماست. Flat EQ که حالت پیش فرضه تغییری در شکل سیگنال شما نمیده و همون صدای ورودی رو خارج میکنه.اگه هیچ دیدی از EQ ندارید (که بعید میدونم) یه نگاهی به EQ winamp بندازین. نقش EQ Effect برای گیتار هم به همین شکله! تنظیم شدت صدای فرکانسهای مختلف سیگنال صوتی شما.
EQ Effect ها به صورتهای مختلفی وجود دارن که باز با توجه به تجهیزاتتون قدرت مانور شما معلوم میشه.اگه از مولتی افکتهای جمع و جوری مثل Zoom 505 یا Zoom 707 استفاده میکنید ، EQ Effect شما به صورت دیجیتاله . یعنی شما قابلیت تعیین باندهای فرکانسی رو به صورت جدا و seperate ندارین.بلکه با تغییر رنج از پایینترین میزان افکت تا بالاترین میزان اون شدت تاکید روی فرکانسهای Bass تا Treble رو تغییر میدین. اگه بودجه شما درحدی نیست که یه مولتی افکت قویتر بگیرین میتونید یه Eq Pedal جدا تهیه کنید. مواردی که من میشناسم Ibanez و Boss GE7 هستن.
حالا چند تا مثال...
فرض کنیم هدف شما ایجاد یه صدای Harsh و تیزه ، یه چیزی تو مایه های تن صدای ریتم گیتارهای Slayer - یا مناسبترین نمونه تن صدای Dimebag darrell گیتاریست پنترا. این رو باید مدنظر داشته باشید که صدای ریتمهای سبک متال معمولا Bass Frequency خیلی خیلی قویی دارن.یکی از دلایلی که BASS Guitar در موسیقی متال به خوبی مشخص نیست همینه.چون دراکثر موارد داره نتهای Root نتهای گیتاری رو میزنه که خود اون گیتار Bass Frequency بالایی در EQ داره و به نوعی صدای بیس رو میخوره...که البته نقش تهیه کننده آلبوم و engineering باز مهمه اینجا که صدای باس رو بیارن بالا...
اما از موضوع دور نشم، همونطور که گفتم Rhythm Guitar های متال فرکانسهای bass بالایی دارن ، همینطور با توجه به فرم تیزی صدا باید اونقدر میزان فرکانسهای Treble رو تنظیم کنید تا اون فرم صدایی خاص رو بدست بیارید. در ریتم گیتار از Midrange freq زیاد استفاده نمیشه و بیشتر تاکید روی فرکانسهای bass و treble هستش.اما چند تا نکته
اول اینکه treble زیاد گاهی کار دست آدم میده . هرچقدر treble frequency شما بیشتر باشه امکان ایجاد feedback و noise ناخواسته شما بیشتره . به همین علت باید بین میزان Gain دیستورشنتون و میزان treble frequency یه بالانس برقرار شه . همونطور که میدونید The More Gain -> The More Noise ! بهترین آمپلی فایرها هم درصورتی که از gain صددرصد و All the way up استفاده کنید با نویز و فیدبک مواجه میشید که کاملا طبیعیه . درصورتی که حس میکنید gain شما جواب کارتون رو نمیده از یه پدال overdrive استفاده کنید تا به نحوی نقش یه signal booster رو بازی کنه.که البته انتخاب یه پدال overdrive هم باز برمیگرده به امکانات و نیاز شما ، Boss Metal zone یا DoD FX-86B مواردین که برای کارهای ترش و دث متال مناسبن ، درمقابل Boss OD-2 یا Ibanez Tubescreamer مواردین که برای سولو زدن بهترن و اصطلاحا صدای گرمتری دارن...

خوب فکر کنم تا همینجا کافی باشه.البته هنوز خیلی مطلب برای گفتن مونده که میزارم برای بعد.اگه این تیپ مطالب به درد کسی میخوره اطلاع بدین که بیشتر بنویسم . اگه هم موضوعی رو نمیدونم یا فراموش کردم یا اشتباه میکنم هم بهم بگید ما هم یاد بگیریم.(: اگه هم حال نمیکنید با این چیزا بگید که دیگه ننویسم ((:
تا بعد...

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, March 22, 2004
 



این هم یه آپدیت کوچولو با یه خبر داغ ((:
حضرت جو ستریانی آلبوم جدیدش رو آماده کرده که با نام Is there love in space عرضه میشه...tracklist آلبوم به شرح زیره - اینجا هم میتونید sample هاش رو گوش کنید...
1 Gnaahh
2 Up In Flames
3 Hands In The Air
4 Lifestyle
5 Is There Love in Space?
6 If I Could Fly
7 The Souls Of Distortion
8 Just Look Up
9 I Like The Rain
10 Searching
11 Bamboo
راستی این رو هم یه جا دیدم بسی حال کردم ، چیز ردیفی گفته یارو:
PRACTICE DOES NOT MAKE PERFECT
IT MAKES PERMANENT
PERFECT PRACTICE MAKES PERFECT
تا بعد...

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, March 20, 2004
 




سلام ملت...
نشسته بودیم و به مناسبت سال نو!! آلبوم Animals پینک فلوید رو گوش میکردیم! گفتیم یه review از این آلبوم بنویسیم ضرر نداره...((:
به اعتقاد من آلبوم Animals یکی از شاهکارهای پینک فلویده که یه جورایی از طرف اکثر شنوندگان و طرفداران مورد کم لطفی و کم توجهی قرار گرفته (حالا چه آگاهانه و یا ناخودآگاه) . من علت رو میگذارم روی این حساب که این آلبوم از نظر زمانی بین کارهای شاهکار و بزرگ دیگه ای به نامهای The Wall و Wish You Were Here قرار گرفته. این آلبومها چه از نظر موسیقی و چه از نظر فروش و اقبال عمومی به موفقیت بیشتری رسیدن تا آلبوم Animals . اما به نظر من این موضوع چیزی از ارزشهای Animals کم نمیکنه. آلبوم Animals یک آلبوم قابل توجه و قویه و از طرفی یه نقطه تغییر در تاریخ پینک فلوید هم هست.Animals تقریبا اولین آلبومیه که در اون راجر واترز به طور کامل برتریش رو در زمینه آهنگسازی و نغمه سرایی و نوشتن اشعار به سایر اعضای گروه نشون داده و بقیه یه جوری زیر سایه اون قرار گرفتن.هرچند ملودیهای فوق العاده ریچارد رایت که روی سینتی سایزر ، پیانو و حتی ارگان زده شده و سولوهای منحصر به فرد دیوید گیلمور که به نظر من لهجه نوازندگیش تکه یه جورایی این آلبوم رو از یه کار solo راجر واترز جدا میکنه ولی درکل این آلبوم دستپخت واترز به حساب میاد با کمی چاشنی بقیه اعضا...
Animals مثل خیلیهای دیگه من رو یاد کتاب خدای قلعه حیوانات جرج اورول میندازه. هرچند دید اون کتاب یه مقدار سیاسیتره و بیشتر میاد جنبه های یه انقلاب رو مطرح میکنه تا مواردی که در animals بهش اشاره شده ولی با این حال شباهتهایی وجود داره. توی قلعه حیوانات با به لجن کشیده شدن و انحراف یه انقلاب در قالبی سمبولیک طرفیم اینجا با واقعیات درونی انسانها...به هرصورت صحبت جرج اورول شد بهتون پیشنهاد میکنم کتاب 1984 این بابا رو هم بخونید که من به شخصه با این کتابش بیشتر حال کردم تا قلعه حیوانات.هرچند قلعه حیواناتش توی ایران معروفتره...
اما برگردم به Animals . این آلبوم از 5 ترک بیشتر تشکیل نشده ! 3 ترک طولانی بالای 10 دقیقه با اسامی Dogs - Sheep - Pigs و دو آهنگ کوتاه زیر دو دقیقه که با گیتار آکوستیک نواخته شدن با نام Pigs on the wings 1,2 ، که در ابتدا و انتهای آلبوم قرار گرفتن...
تقسیم بندی انسانها به سه دسته ، مردم عادی به گوسفندان - روسا و کسانی که مردم رو استثمار میکنن به خوکها و محافظان و حامیان این عده به سگ و بیان حالات اونها در طی آهنگهایی با زمانهای بالای 10 دقیقه ، لیریکسهای تیره واترز از مواردی بودن که باعث شدن این آلبوم چیز radio friendly از آب درنیاد و از نظر commercial به موفقیت آلبومهای قبل و بعدش نرسه...با این حال موارد بسیار فوق العاده ای که بعدها توی کار پینک فلوید بیشتر دیدیم اینجا دیده میشه...نوآوریهایی نظیر استفاده از صداهای متفرقه مثل صدای حیوانات (که بعدها در the wall به کرات استفاده شد) - تغییر صدای وکالز و fade out شدن اون و ادامه یافتن همون فرم صدایی و نت توسط سینتی سایزر...
صدای خوک گونه ای که دیوید گیلمور با استفاده از افکت Talk Box و گیتارش ایجاد کرده و
ملودیهای الکتریک گیتار فوق العاده اش و ساز بیس که توی این آلبوم نسبت به آلبومهای قبلی توی میکس خیلی قویتر و بالاتر قرار گرفته مواردی هستن که الان به ذهنم میرسه...
حالت پرخاشگر راجر واترز توی لیریکسها در این آلبوم بیشتر از سابق دیده میشه . حالتی که در the wall و بعد در final cut به اوج خودش میرسه.مواردی نظیر:

You have to be trusted by the people that you lie to
So that when they turn their backs on you
You'll get the chance to put the knife in

درکنار همه این چیزها و به همه موارد ذکر شده کاور عجیب و غریب و سورئال این آلبوم رو هم اضافه کنید ، سنتی که توی همه کارهای پینک دیده میشه و معمولا کاور آلبوم هیچ ارتباطی به نام آلبوم نداره . تجزیه نور با یک منشور روی زمینه سیاه در آلبوم Dark side of the moon - تصویر یک گاو در البوم atom heart mother و در animals هم یه خوک بالدار در حال پرواز بالای یک کارخانه...نمادهایی که همه یه جورایی سمبل پینک فلوید شدن...

نکته آخر - اجرای Dogs در تور In the flesh راجر واترز رو گیر بیارید و ببینید...به نظر من از معدود استثناهاییه که توی اون کنسرت واقعا عالی اجرا شده و من گاها حتی اون نسخه رو به نسخه اصلی ترجیح میدم.درحالی که اکثر آهنگهای دیگه پینک فلوید رو زیاد خوب اجر نکردن...کسی نمیتونه جای گیلمور و لهجه نوازندگیش رو بگیره.ولی این آهنگ انصافا عالی از آب دراومده. البته وظیفه خوندن و زدن گیتار آکوستیک رو jon carin برعهده گرفته که همونطور که میدونید در کنسرت PULSE برای پینک فلوید بدون واترز هم کیبرد میزد...این هم یه جورشه دیگه،طرف هم با واترز میپره هم با گیلمور و دار و دسته!!
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, March 16, 2004
 






وقتی صحبت از نوازندگی حرفه ای گیتار مطرح بشه کیفیت و مرغوبیت ساز و تجهیزات جانبی یکی از مواردیه که برای همه گیتاریستها مطرح بوده. هر گیتاریستی چه یک ماه گیتار دستش گرفته باشه چه 10 سال همواره دنبال کیفیت بهتر صدا ، گیتارهای مناسبتر و خوش دست تر و مواردی از این قبیل بوده و هست...وبلاگهای زیادی رو دیدم که راجع به موسیقی راک مینویسن و وبلاگهای زیادی رو هم دیدم که کسانی که دستی توی نوازندگی داشتن توش مطلب میگذاشتن ولی به جز موارد انگشت شماری کسی در مورد خود سازها صحبت نکرده.من سعی میکنم تا جایی که اطلاعاتم اجازه میده در مورد این موارد صحبت کنم ، اولین آپدیت رو اختصاص میدم به گیتار Signature یکی از معروفترین Shredderهای دنیا : Yngwie J. Malmsteen.اگه دیدیم ملت حال کردن از دیگران هم سعی میکنم بنویسم...((:
دیوید گیلمور ، مارک نافلر ، اریک کلپتون و خیلی دیگه از گیتاریستهای قدیمی از گیتارهای کمپانی گیتارسازی Fender که یکی از قدیمیترین کمپانیهای گیتارسازی دنیاست استفاده میکنن.در این میان چند نفر گیتاریست دیگه که نسبت به اسامی بالا خیلی سرعتی تر کار میکنن هم جزو معروفترین مصرف کننده های این گیتارها هستن. البته منظورم این نیست که دیگران Fender دستشون نمیگیرن.اصولا هر گیتاریست معروف و مشهوری n تا گیتار از Brand های مختلف داره.ولی معمولا بیشتر با گیتارهای یه کمپانی خاص کار میکنه...Yngwie malmsteen هم جزو گیتاریستهاییه که سالهاست - چیزی حدود 30 سال - که با Fender Stratocaster کار میکنه.کمپانی فندر موافق و مخالف زیاد داره ، به خصوص بین متال بازها ولی Malmsteen به راحتی کارهایی رو با Fender میکنه که دیگران با Brand هایی که از نظر طرح فیزیکی و ظاهری خیلی برای کارهای سرعتی مناسبترن نمیتونن انجام بدن...به هر صورت جزو متعصبترین افرادیه که از Fender استفاده میکنه و کلکسیون گیتارش هم شامل بیش از 200 گیتار Fender Stratocaster میشه.
اما یه نگاه به تغییراتی که مالمستین روی یه Fender عادی میده تا بشه اون چیزی که میخواد!!
در درجه اول پیکاپهای مورد استفاده مالمستین توسط کمپانی Di Marzio تامین میشه. مورد دیگه اینکه Middle Pickup گیتارهای مالمستین Disconnect شده چون ازش استفاده نمیکنه. همچنین به علت علاقه و اصراری که به پیکاپهای Single coil داره به هیچ وجه از پیکاپهای Humbucker استفاده نمیکنه که این هم برای سبک کاری وی فاکتور جالبیه!

سطح Fingerboard گیتارهای مالمستین کاملا Scalopped و سمباده خورده است. به صورتی که تمام فرتها حالت مقعر و گودشده ای دارن که برای بالا رفتن سرعتش تاثیر بسزایی خواهد داشت.

همچنین فرتهای عادی گیتار رو با فرتهای Extra و Jumbo عوض میکنه.این فرتها رو هم کمپانی Dunlop در اختیارش میگذاره.

دو پیچ Tone Control گیتار مالمستین در حالت Full treble قرار گرفتن و بعد disconnect شدن. که علت این کار برای اینه که هم امپدانس کمتری ایجاد شده و هم اینکه در حین نوازندگی و درحال تغییر پیکاپها دستش به Tone ها برخورد نکنه...

طبق گفته خودش Action گیتارهاش اونطور که طرفداراش فکر میکنن پایین نیست و در سطح نرمالی قرار داره...در مورد String guage هم مالمستین از پایین به بالا از سیمهای 08 تا 46 استفاده میکنه که این هم ترکیب جالب و منحصر به فردیه!! پیکهای مورد استفادش هم Dunlop 1.5 mm هستن که مخصوص خودش با رنگ سفید ساخته میشن (رنگ عادی این پیکها برای مشتریهای عادی بنفشه)

رنگ مورد علاقه اش هم همین رنگیه که توی عکس میبینید و بیشتر گیتارهاش به همین رنگه . ترمولو سیستم مورد استفاده اش هم همون ترمولو استاندارد fender هستش و به اون دست نمیزنه.

مالمستین اکثرا از fenderهای عادی و 21 فرت استفاده میکنه اما چند نمونه deluxe با 22 فرت و چند نمونه custom با 24 فرت هم دراختیار داره.همونطور که گفتم کلکسیونی از گیتارهای فندر سالهای مختلف هم داره که بسیار به این کلکسیون علاقه منده.بحث علاقه اش به جمع آوری گیتار شد این قضیه رو هم که خودش توی مصاحبه تعریف کرده بود بگم : آخر یکی از کنسرتهاش یکی از fanهاش که پسر 14-15 ساله ای بوده میاد و گیتارش رو میده تا malmsteen امضا کنه.این هم میبینه این گیتار مال سالیه که توی کلکسیونش کم داره و کلی دنبال نمونه خوبش گشته...واسه همین با پسر صحبت میکنه و گیتاری که داشته باهاش میزده رو به اون میده و گیتار اون رو میگیره!!((:

تا بعد...
راستی اگه عیدتون هم مبارک! هرچند بعید میدونم توی این مملکت اتفاق مبارک و میمونی برای کسی بیفته!!((:
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, March 09, 2004
 
وقتی صحبت از نوازندگی گیتار با حداکثر تکنیک و سرعت مطرح میشه اکثرا اسامی زیر به سرعت به ذهنشون میرسه...
Michael Angelo
Yngwie J. Malmsteen
John Petrucci
Paul Gilbert
Michael Romeo
...
بعضیها هم اشخاصی نظیر Steve Vai یا Joe Satriani رو هم به لیست اضافه میکنن که به نظر من زیاد توی حیطه کاری Shredder ها نمیگنجن...امشب میخوام در مورد یکی دیگه از غولهای نوازندگی گیتار صحبت کنم که یه جورایی از دست رفته است.گیتاریستی که خیلیها باهاش آشنایی ندارن و به همین علت این آپدیت رو بهش اختصاص دادم.
Jason Becker گیتاریست گروه Cacophony که درکنار Marty Friedman چند تا آلبوم واقعا قوی و سنگین رو به دنیای موسیقی Progressive معرفی کرد.از نظر من یکی از چیزهایی که توی کار Jason becker ارزشمنده و اون رو از گیتاریستهایی که در این کلاس ساز میزنن جدا میکنه فرم و حس کارهاشه...آثار Becker در عین سرعت بالایی که داره معمولا براساس ملودیهای زیبا و حسیی ساخته شده ، فاکتوری که کمتر میشه در کار Shredder های دیگه دید...این حس رو گاها Petrucci هم داره توی کارهاش ولی Becker به مراتب کارهاش حسی تره...از نظر تکنیک نوازندگی هم یه نگاهی به آلبوم Speed Metal Symphony بندازین تا ببینید با چه موجودی طرف بودیم...(اوج کار بکر جایی مشخص میشه که توی گروه cacophony درکنار یه گیتاریست بزرگ دیگه مثل مارتی فریدمن قرار داشته و بیشتر مواقع مارتی بوده که داشته برای Becker ریتم میزده !!)

متاسفانه این موجود خدا از سنین 19 سالگی دچار بیماری ALS بوده و این بیماری بالاخره قبل از اینکه به 30 سالگی برسه کار دستش میده. در حال حاضر هم جیسون کاملا فلجه و تا اونجا که میدونم قدرت حرکتش در حد بسیار بسیار پایینیه.شاید یه چیزی در حد تکون دادن مردمک چشم یا یه کم بیشتر...هرچند که امیدش رو قطع نکرده و به بهبودی امید داره...فقط خدا میدونه برای یه نوازنده در این حد این زندگی از 100 بار مردن بدتره...

این هم قسمتی از حرفهای Becker در سایت اختصاصیش...
I believe I will be healed, but if not, so be it. Even though I have this disease I am really lucky in most ways. I am surrounded by friends and loved ones who never let me forget my inner fire, hope and faith. Many handicapped people do not have this luxury. Please do what you can to be aware of them, help them, or just give them some positive thoughts. And keep your butts out of the blue zones. Please try to feel and give only love and compassion to everyone; you will be happy. Don’t judge or hate anything; you will be unhappy."
تا بعد...

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, March 04, 2004
 
آقا یکی از دوستان یه چیز ردیفی گفت ما اصلا دقت نکرده بودیم((: بسی بیشتر به خدا بودن حضرت ماستین در زمینه لیریکس گفتن پی بردیم...توی آهنگ This was My life از آلبوم Countdown To Extinction یه قسمت میگه:

IN OUR LIFE THERE'S IF
IN OUR BLIEFS THERE'S LIE
IN OUR BUSINESS THERE'S SIN
IN OUR BODIES THERE'S DIE

حالا اگه دقت کنین IF تو خود کلمه LIFE هست ... همینطور بگیر برو پایین...جالبه نه؟!
نمیدونم میدونستین این رو یا نه...برای من جالب بود...
تا بعد...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, March 02, 2004
 




سلام...
خب میخوام یه بار دیگه یه آلبوم رو Review کنم.البته با این تفاوت که این دفعه این آلبوم یه کار قدیمی و به اصطلاح Classic نیست.بلکه یه کار کاملا جدیده. برای همین طی این چند روز همش داشتم بهش گوش میدادم تا بتونم کاملا Trackهاش رو توی ذهنم داشته باشم و نظرم هم یه کم حالت جوگیر شدن نداشته باشه!!((:
آخرین آلبوم گروه Dream Theater با نام Train of Thought به بازار اومد. در اولین نگاه آلبوم شامل هفت Track میشه که نسبت به اکثر کارهای قبلی این گروه خیلی جمع و جورتر و کم تعدادتره .(برای مثال در قیاس با کاری مثل Six Degrees of Inner Turbulence که یه آلبوم Double CD و طولانی بود) البته در مقابل آهنگها نسبتا طولانی هستن و تقریبا نصف کارها بالای 10 دقیقه زمان دارن...Tracklist به شرح زیره:
1. As I Am
2. This Dying Soul
3. Endless Sacrifice
4. Honor Thy Father
5. Vacant
6. Stream Of Consciousness
7. In The Name Of God
قبل از هرچیز ، اگه هنوز این آلبوم رو نشنیدید و هنوز چیزی که از Dream Theater در ذهن دارین کارهایی نظیر Scenes From a Memory یا Awake یا Images and words هستش همش رو بریزید دور...این آلبوم یه کار کاملا متفاوت با تمام آلبومهای قبلی این گروهه. به نظر من از نظر فرم و فضا سنگین ترین و تیره ترین آلبوم گروهه. Production آلبوم خیلی Raw و خشک انجام شده.صدای Bass و کلا فرکانسهای موقع میکس خیلی بالا قرار گرفتن و بیشتر آهنگها هم یا با Seven String Guitar زده شده یا با گیتار Downtune شده...ترکیبی از شباهتهای مختلف به گروههای معروف موسیقی متال در دهه های پیش رو میتونید توی این آلبوم ببینید.یه جورایی توی این آلبوم با دریم تیاتری طرف هستین که به سبک گروههای محبوبش آهنگ ساخته ...
As I Am . که اولین Single این آلبوم بود و اولین کاری بود که از این آلبوم توی رادیوها مطرح شد با ریفهای سنگینی همراهه و من رو کاملا یاد متالیکای 89 تا 91 میندازه.یا توی This Dying Soul جان پتروچی ملودی اصلی کار رو جوری ساخته که با کارهای آیرون میدن و ملودیهای اصلی اونها مو نمیزنه.اینها مواردی هستن که به مذاق عده ای خوش اومده ولی با جرات میشه گفت این آلبوم درکل مورد علاقه خیلی از طرفداران گروه قرار نگرفت...همه انتظار یه Awake یا Scenes from a memory دیگه داشتن و این آلبوم اتمسفر کاملا متفاوتی داره . James Labrie به عنوان وکالز خیلی جاها از افکت استفاده کرده و حتی بعضی جاها فرم خوندنش آدم رو یاد وکالزهای Nu Metal میندازه.
صدای Jordan Rudess و ملودیهای کیبرد و پیانوی اون توی این آلبوم کمتر شده.میزانش کمه ولی محسوسه.Stream of Consciousness به عنوان کار بدون کلام این آلبوم یکی از ترکهای خوب آلبومه که توی آلبوم بیشتر به چشم میاد.البته من معتقدم اگه آهنگ رو (که حدود 11 دقیقه است) به دو قسمت تقسیم کنیم 5 دقیقه اول خیلی خیلی موفقتر و قویتر از قسمت دومه.بیشتر ایده های گروه توی قسمت اول خرج شده و قسمت دوم یه کم تکراری تر به نظر میاد که این مورد رو توی کارهای بدون کلام قبلی گروه نظیر Dance of Eternity نمیدیدیم.
Endless Sacrifice هم باز در شروع آدم رو یاد Metal Balladهای کلاسیکی نظیر Fade to black یا Sanitarium میندازه با این تفاوت که سولوها با کی برد زده شدن، ولی باز از میانه آهنگ به بعد قدرت تکنیکال نوازنده های گروه آهنگ رو بالا میبره و تا آخر آهنگ ادامه پیدا میکنه. در Chorus این آهنگ باز کمی تم Nu Metal در فرم ریتمها و خوندن دیده میشه...
جان پتروچی به عنوان لیدگیتاریست واقعا وحشتناک کار کرده توی این آلبوم. Shredding توی کل آلبوم دیده میشه.شاید فقط توی Vacant که یه جوری interlude به حساب میاد و 2 دقیقه زمان داره اثری از فوران تکنیک جان پتروچی دیده نمیشه ولی درکل آلبوم سولوهای واقعا سرعتی پتروچی دیده میشه ، Sweep picking های سریع ، Tremolo Picking های وحشتناک سریع که به نظر من کمتر کسی مثل پتروچی با این شکل ترمولو میزنه (شاید مالمستین و مایکل انجلو توی این حدودا باشن فقط)
در پایان اگه با پیش زمینه ذهنی آلبومهای قبلی میخواید به این آلبوم گوش بدین مطمئن باشین کاملا حالتون گرفته میشه چون با Dream Theater کاملا متفاوتی طرف هستین. من در کل با این آلبوم حال کردم. کار خوبیه هرچند فکر کنم مرور زمان نشون بده که درحد کارهای شاهکار این گروه نیست، ورژن سنگینتری از دریم تیاتر به اضافه تمام مشخصه های تکینیکی که از این گروه انتظار میره به همراه چاشنیی از سبک کاری گروههای دیگه
البته باید درنظر گرفت که کل رکورد آلبوم کمتر از یک ماه طول کشید و کل آلبوم هم ظرف 3 ماه تهیه و میکس شد...
تا بعد
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin